نقد و بررسی فیلم Relay | قهرمانی ساکت و درونگرا

فیلم Relay ساخته دیوید مککنزی، اثری تریلر – معمایی است که نخستین بار در جشنواره فیلم تورنتو ۲۰۲۴ به نمایش درآمد. این فیلم با نقش آفرینی ریز احمد، لیلی جیمز و سم ورثینگتون به تازگی در سینماهای آمریکا اکران و نسخۀ دیجیتال آن نیز منتشر شده است.
سهخطی: داستان فیلم در نیویورک میگذرد و اش (با نقش آفرینی ریز احمد)، یک میانجی مرموز است که از طریق سیستمهای ارتباطی ناشنوایان با مشتریان خود در ارتباط است. کار او تسهیل ارتباطات میان افشاگران و شرکتهایی است که دچار خلاف شدهاند. زمانی که سارا (با نفش آفرینی لیلی جیمز)، یک افشاگر از شرکت بیوتکنولوژی، به اش مراجعه میکند تا اسناد محرمانهای را در ازای مبلغی بازگرداند، اش وارد دنیایی پر از توطئه و تهدید میشود. در این میان، داوسون (سم ورثینگتون)، مأمور امنیتی شرکت، به دنبال یافتن اَش و سارا است.
گاهی فیلمی بی سر و صدا منتشر میشود و بدون انتظار خاصی به تماشایش مینشینی اما همین تجربه به یکی از خوبهای سال تبدیل میشود. فیلم «واسطه» یا «رله» هم دقیقاََ چنین فیلمیست! کارگردانش دیوید مککنزی است که پیش از این فیلمهای Hell or High Water (2016)، Starred Up (2013) را ساخته است. با نگاهی به کارنامۀ این کارگردان ۵۹ ساله میتوان دریافت که او به دو عنصر «عشق» و «رمز و راز» علاقۀ خاصی دارد. البته جنس رمانس فیلمهای او متفاوت از فیلمهای پاپ کورنی امروزه است و او معمولاََ سعی داشته این عشق را در بستری مهیج و پر از رمز و راز و در شرایطی خاص بسازد؛ چیزی که در فیلم «واسطه» هم با آن روبهرو هستیم. در ادامه به نقد و بررسی فیلم «واسطه» میپردازم و توضیح خواهم داد که چرا با اثری با کیفیت که یکی از خوبهای سال هم هست روبهرو هستیم:
بیایید از همان افتتاحیه فیلم بحث را آغاز کنیم. با نمایی از خیابان «بلیکر» آغاز میشود. جایی که یک پلیس شتابان از کادر خارج میشود و پس از آن دوربین تعقیبی به دنبال یک فرد مسن زخمی (آقای هافمن) حرکت میکند و همراه با او وارد یک کافه میشود. مرد هراسان است و در جایی مینشیند تا فرد موردنظرش از یک ماشین لوکس وارد شود. فرد مورد نظر که واضحاََ با آقای هافمن مشکلاتی دارد مدارکی را از او تحویل میگیرد و از کافه خارج میشود. در این بین موسیقی متنی مرموز به گوش میرسد که به ساخت اتمسفر موردنظر فیلمساز کمک میکند. در ادامه هافمن از مغازه خارج میشود، سوار تاکسی میشود و وارد ایستگاه قطار میشود تا از شهر خارج شود. در این بین پسری جوان او را کامل میپاید ولی نه به گونهای که قصد جانش را دارد بلکه گویا مراقب اوست! در ادامه با پسر جوان (اَش با نقش آفرینی ریز احمد) همراه میشویم که در خانۀ کوچکش تنها نشسته و مشغول کار است. اَش همان قهرمان فیلم «واسطه» است.

یکی از بزرگترین نقاط قوت فیلم «واسطه» قهرمان آن است که انصافاََ از تیپ کلیشهای قهرمانسازی که در ذهن ما بهخصوص در چنین فیلمهای معمایی شکل گرفته کاملاََ فاصله دارد. اَش پسری مسلمان و جوان در شهر نیویورک است که در گذشته مدارکی را در رابطه با فساد یک شرکت پیدا کرده و سعی داشته آن را افشا کند. اما سران شرکت که از چنین موضوعی باخبر شدند او را بارها تهدید کردند و حتی نقشۀ سوءقصد او را کشیدند. در پی این اتفاقات اَش علیرغم میل باطنیاش تسلیم خواستۀ صاحبان شرکت شد و تمامی مدارک را به آنها پس داد. مدارکی که میتوانست جلوی خلاف آن شرکت و آسیب به مردم زیادی را بگیرد. به دنبال آن اَش به نوشیدن افراطی نوشیدنیهای الکلی روی آورد تا بتواند به نحوی با عذاب وجدانی که با آن مواجه بود مقابله کند. اما در این بین او به یک معتاد الکلی تبدیل میشود و رو به نابودی حرکت میکند. در نهایت او با چنین وضعیتی مقابله میکند و برای اینکه بتواند با عذاب وجدانش مواجه شود به جای مشروبات الکلی شغلی را انتخاب میکند که تحت نام «واسطه» شناخته میشود. در حقیقت او تصمیم میگیرد پشتیبان افراد افشاگری همچون خود باشد. کار او این است که از طریق یک سیستم مخصوص به ناشنوایان با افراد افشاگری که دائماََ در حال تهدید از سوی شرکتهای مفسد هستند ارتباط برقرار کند و کمک کند تا آنها بدون پرداخت هزینۀ جانی و مالی مدارک را به شرکت بازگردانند و در عین حال نسخهای کپی از مدارک را دست خود نگه دارند تا تضمینکنندۀ جان آنها باشد تا در صورت هر گونه سوءقصد به جان آنها این مدارک منتشر شده و آن شرکتهای خلافکار رسوا شوند. در حقیقت شغل این کاراکتر برآمده از پیشینۀ اوست. در کنار اینها اَش -که در حقیقت نام اصلیاش اشرف است- دائماََ به نشست ترک اعتیاد الکلیها میرود تا با صحبت در کنار سایر افراد بتواند به مقابله با اعتیادش به مشروبات الکلی بپردازد. چیزی که در گذشته بلای جان او شده بود. او در این جلسات با کاراکتری به نام «وَش» آشنا میشود که یک پلیس در نیویورک است و در انتهای فیلم به کمک اَش میآید.
هشدار اسپویل!
فیلم در بحث شخصیتپردازی قهرمان خود درخشان ظاهر شده است و ما کاملاََ به این شخصیت نزدیک میشویم. نکتۀ مهم در شخصیتپردازی این کاراکتر این است که همچون انسانی واقعی نقاط ضعف و قوت را در کنار یکدیگر دارد و یک اسطورۀ بدون ایراد نیست! او در کار خود خبره است ولی در عین حال در روابط اجتماعیاش کاملاََ شکستخورده است به گونهای که او همواره تنهاست و در پی یک دوست ساده میگردد. او انسانی نابغه و بسیار باهوش است اما میبینیم که چقدر باورپذیر در برابر یک عشق چقدر شکننده و ضعیف است. او بسیار چابک است اما در گذشته یک معتاد الکلی بوده که کماکان در پی فرار از آن گذشته است. بنابراین ما با یک شخصیت واقعی روبهرو هستیم. شخصیتی که اگرچه قهرمان بلا منازع فیلم محسوب میشود اما فردی آسیبپذیر و بسیار باورپذیر است. بخشی از این شخصیتپردازی با هنرنمایی ریز احمد و صد البته کارگردانی دیوید مککنزی شکل گرفته است. در بخش زیادی از طول فیلم -نیمۀ اول تقریباََ به طور کامل- این کاراکتر کاملاََ ساکت است و هیچ حرفی نمیزند. او به قدری غرق در سکوت است که تا پیش از صحبتهای او با وَش در جلسات ترک اعتیاد الکلیها، یک حسی درونمان میگوید شاید لال است! قهرمان فیلم «واسطه» فردی عمیق و درونگراست. فردی که بسیار سخت به فردی وابسته میشود اما وقتی دلبسته میشود دیگر قوۀ تفکر خود را هم از دست میدهد. ریز احمد به قدری توانا هست که بتواند بدون گفتن دیالوگ این کاراکتر را بسازد. او با نوع نگاه و بازی با عضلات صورت خود تمامی حسهای لازم را میسازد. کمتر فیلمی را به یاد میآورم که شخصیتی این چنین کمحرف را انقدر خوب بسازد؛ چه برسد در یک فیلم معمایی که عموماََ کاراکترها تیپهایی بیش نیستند!

در طرف دیگر داستان دختری به نام سارا حضور دارد که به عنوان یک محقق در یک شرکت بیوتِک کار میکرده و در این بین به Side Effectهای محصول جدید شرکت پی برده در حالی که شرکت برای فروش بیشتر خود قصد ندارد مردم را از چنین آسیبهایی آگاه سازد. در این بین سارا قصد مقابله با چنین کاری را دارد و در نتیجه او در طی یک کش و قوس از کارش برکنار میشود و صاحبان شرکت به تهدید جان او میپردازند تا جایی که او خواستار کمک «واسطه» میشود و با او ارتباط برقرار میکند. همانطور که میدانید در این بین اَش دلباختۀ سارا میشود و اقداماتی فراتر از چارچوب همیشگی برای نجات سارا انجام میدهد تا جایی که او بالاخره متوجه میشود سارا هیچگاه یک قربانی نبوده بلکه گرگی در لباس گوسفند بوده است! او خودش رئیس شرکت است و قصد داشته با این کار بتواند مستقیماََ با «واسطه» ارتباط برقرار کند تا او را شناسایی کند. و تمامی این ماجراها مربوط به قربانیان قبلی از جمله آقای هافمن میشود -که در ابتدای فیلم نمایش داده شد.
اما این پیچش (Twist) مهم فیلم به هیچ وجه ساختگی و غیرقابل باور نبود. چرا که اگر از همان ابتدا بیننده اتفاقات را با دقت دنبال میکرد میتوانست به کاراکتر سارا شک کند. یکی از مهمترین نکاتی که ذهنم را در طول فیلم اذیت میکرد این بود که چرا فیلمساز هیچ یک از تهدیدهای علیه سارا را به ما نمایش نمیدهد و عملاََ ما را با کاراکتری روبهرو کرده تا نتوانیم به خوبی با او همراه شویم. در حقیقت ما همانند اَش چندان سارا را نمیشناسیم. اگرچه گاهی اوقات حتی در حال ورود به خلوت او در خانهاش هستیم و ظاهراََ از همه چیزش خبر داریم اما در هیچ یک از بزنگاههای مهم نه ما (دوربین فیلمساز) و نه اَش از کارهای سارا خبر نداریم و این یکی دیگر از نقاط قوت فیلم است که توانسته سرنخهایی را به مخاطبانش برای حل معمای فیلم دهد. در عین حال این سرنخها ابداََ آشکار و علنی نیستند و درصد فراوانی از تماشاگران تا انتهای فیلم متوجه این نقشه از سوی سارا نمیشوند و این دقیقاََ همان چیزی است که یک فیلم معمایی خوب باید داشته باشد. نکتهای که کمتر در فیلمهای معمایی امروزه رعایت میشود و میتوان از فیلم درخشان Knives Out (2019) به عنوان نمونهای اشاره کرد که چنین نکتهای در فیلمنامهاش کاملاََ رعایت شده است.
اما نقطه ضعف اصلی فیلم نحوۀ پردهبرداری از این پیچش و پایانبندی آن است. فیلمی که تا ۲۰ دقیقۀ پایانی توانسته بود به شکلی کاملاََ سینمایی و باکلاس پیش برود به یکباره در ۲۰ دقیقۀ پایانی شبیه محصولات کمارزش تجاری و فاقد عمق و محتوای ایم روزها میشود و همه چیز را فدای یک اکشن میکند. در حقیقت زمینهچینی پیچش فیلم در طی فیلم به درستی شکل گرفته اما پردهبرداری از این پیچش بد انجام شده است! به شکلی که خود سارا در هنگام نبرد تن تن میان اَش و نوچههای شرکت، شوکر را از روی زمین برمیدارد و اَش را به زمین میاندازد! آیا چنین صحنهای شایستۀ چنین اثر باکیفیتی است؟! یا در ادامۀ تعقیب و گریزها صحنۀ رودرروی سارا و اَش چندان خوب درنیامده است. در حقیقت کماکان بازی و نحوۀ نگاه ریز احمد درخشان است اما موقعیتی که فیلمنامه برای این رودررویی تدارک دیده است یک سر و گردن پایینتر از سطح کلی اثر است.

در پایان باید گفت فیلم «واسطه» اثری خوب و کمنقص از دیوید مککنزی است که بیتردید ارزش تماشا دارد. فیلمی که نقطۀ قوتش کمگوییاش است. چه کمگویی خود کاراکتر اصلی و دیالوگهای فیلم، چه کمگویی کلیت فیلمنامۀ اثر که سعی دارد از هر چیزی که معرفی میکند در جای درست استفاده کند و به دور از اضافهگویی است. «واسطه» یک فیلم خوشساخت با استانداردهای حقیقی ژانر معمایی-تریلر است که با نقش آفرینی قدرتمند ریز احمد از این هم فراتر میرود.
نمره نویسنده به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
منبع | گیمفا