
نسل Z قواعد کار را عوض میکند
گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد-نیلوفر ادیب نیا؛ براساس گزارشی از گاردین، میلینیالها هم زمانی به تنبلی، حقبهجانبی، خیالپردازی، خودشیفتگی و غیرقابلاعتماد بودن متهم میشدند؛ درست همان اتهامهایی که امروز متوجه نسل Z است. آدام گرانت، روانشناس سازمانی در مدرسه بازرگانی وارتون، میگوید:«تقریبا هر نسلی از نسل بعد از خودش گله میکند.
زمانی همه از میلینیالها بدشان میآمد و حالا نوبت نسل Z است.ما معمولا نسل جوانتر را با نسخه امروزیِ خودمان مقایسه میکنیم، که اشتباه است؛ چون اغلب آدمها در ۲۰سالگی خودمحورتر از ۴۰سالگی هستند. این بخشی طبیعی از فرایند رشد و بلوغ است.»
هرچند این چرخه همیشگی است و هر نسل تازهوارد به بازار کار زیر ذرهبین میرود، اما کارشناسان معتقدند این بار ماجرا شدیدتر شده است؛ چون نسل Z نسبت به نهادهایی که به نظرشان در تامین ثبات و امنیت ناکام بودهاند، دچار سرخوردگی عمیقی است.
به گفته گرانت، نسلهای قدیمیتر معمولا نقاط قوت خود را در برابر ضعفهای نسل جوان میگذارند و همین کار، شکاف میان نسلها را بزرگتر کرده است و تصویری ناعادلانه و منفی از جوانترها میسازد.
یک جوان ۲۵ ساله، درباره تندترین انتقادها از نسل Z میگوید:«به نظرم این روایت کاملا بیاساس است. نسلهای قبل بیشتر زندگیشان حول کار میچرخید و زندگی شخصی به حاشیه میرفت. ما نسل باهوشی هستیم که تلاش میکند، اما نمیخواهیم فرسوده شویم و انتظار داریم متناسب با ارزشی که ایجاد میکنیم، دستمزد بگیریم.»
این فرد پس از هفت ماه جستوجوی شغلی و ارسال نزدیک به هزار درخواست، بهتازگی اولین شغل تماموقت خود را در یک استارتاپ فناوری در سانفرانسیسکو پیدا کرده است.او میگوید: «نسلهای قبلی فقط درخواست میدادند و از شرکتهای بزرگ فناوری دعوت به مصاحبه میشدند. اما برای من، هر درخواست و هر جواب منفی، حس از دست دادن بخشی از خودم را به همراه داشت.»
نادیـا اوکاموتو، ۲۷ ساله و بنیانگذار شرکت آگوست (تولیدکننده محصولات مرتبط با قاعدگی سازگار با محیطزیست)، نیز بهشدت با این انتقادها مخالف است. او میگوید:«خیلی از شغلهایی که نسل Z در آنها عملکرد فوقالعادهای دارد، مثل بازاریابی شبکههای اجتماعی، اصلاً ۲۰ سال پیش وجود نداشتند. از این نظر ما کاملا نیروی کار قابلاتکایی هستیم. نسل Z به خاطر داشتن انتظاراتی مثل تعادل کار و زندگی، به اشتباه متهم به حقبهجانبی میشود.»
به گفته گرانت، نسل Z در حالی بزرگ شده است که شاهد شکست نهادهای مالی و سیاسی در عمل به وعدههایشان بوده است؛ موضوعی که بیاعتمادی عمیقی ایجاد کرده و باعث شده برای بسیاری از جوانان، اعتماد سنتی میان کارمند و کارفرما عملا از بین برود.
او میگوید:«دورانی که وارد یک شرکت میشدید، ۳۵ سال همانجا میماندید و انتظار داشتید کارفرما از شما مراقبت کند، به پایان رسیده است. موج تعدیل نیرو و اخراجهای گسترده، برای کارکنان نوعی خیانت محسوب میشود.»
نسل Z در برخی جنبهها نگاه متفاوتی به کار دارد. مادلین میلر، استراتژیست رهبری و فرهنگ سازمانی، میگوید برای این نسل انعطافپذیری، معنا و سلامت روان، مهمتر از اضافهکاری و ترفیع شغلی است. گرانت معتقد است: «سرمایهداری ماهیتی استثماری دارد و نسل Z دارد میگوید: ‹خستهام و قرار نیست چیزی از این سیستم نصیبم شود.»
اوکاموتو هم اضافه میکند:«امروز راههای بیشتری برای کسب درآمد خارج از ساختارهای خشک شرکتهای بزرگ وجود دارد؛ راههایی که آزادی و انعطاف میدهند. به همین دلیل با استانداردهای بالاتری وارد بازار کار میشویم و فهمیدهایم دیگر لازم نیست دائما فرسوده باشیم. سرمایهداری آمریکایی به تغییری جدی نیاز دارد؛ تغییری که در آن واقعا به انسانها ارزش داده شود.»
یکی از اعضای نسل زد، نسل Z اضافهکاری را ارزشمند نمیداند و به «کار هوشمند» باور دارد؛ یعنی استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی برای انجام کاری ۱۰ساعته در ۵ ساعت. نظرسنجی دیلویت نشان میدهد بیش از نیمی از کارکنان نسل Z بهطور منظم از هوش مصنوعی در کارشان استفاده میکنند.
ارزشها و اولویتها نیز در حال تغییرند. طبق پژوهش دیلویت، ۸۹ درصد از نسل Z و ۹۲ درصد از میلینیالها، داشتن حس معنا را عامل مهمی در رضایت شغلی میدانند.
به گفته گرانت، شرکتهایی که نسل Z را نادیده میگیرند یا کنار میگذارند، در نهایت به عملکرد خود لطمه میزنند. او تاکید میکند که کنار گذاشتن کلیشهها و یاد گرفتن از یکدیگر، هم به نفع مدیران باسابقه است و هم کارکنان جوان. او میگوید: «هر نسل جدید مثل آینهای عمل میکند که به ما نشان میدهد چقدر با تغییرات دنیا همراه بودهایم. نسلهای قدیمی تجربه دارند و نسلهای جوان نگاه تازه و مهارت دیجیتال. پیشرفت واقعی در گفتوگو و یادگیری متقابل بین نسلهاست.»
از نظر میلر، این موضوع برای شرکتها یک انتخاب نیست. سازمانهایی که خود را با این تغییر وفق ندهند، در خطر فروپاشی قرار میگیرند. او میگوید:«نسل Z قرار است شیوه کار را بهکلی تغییر دهد. سازگاری یعنی شرکتها به جای تحمیل ساختارها و مدلهای قدیمی، با کنجکاوی به نسل Z نگاه کنند و رشد فردی و حرفهای را در کنار هم قرار دهند.»
منبع: دنیای اقتصاد


