پاییز امسال فیلم چی ببینیم؟ | مورد انتظارترین فیلمهای پاییز ۲۰۲۵

پس از تابستانی مملو از فیلمهای تجاری و خستگی از فرنچایزها، فصل پاییز دوستداران سینما را از روزهای کسالتبار سالنهای چندپردهای نجات میدهد. هالیوود در ماههای گذشته به تولید انبوه فیلمهایی پرداخت که بیشتر حاصل الگوریتم و تحلیل بازار بودند تا الهام هنری و حتی پرشورترین مدافعان سرگرمی نیز از تکرار بیپایان دنبالهها، بازسازیها و محتوای پلتفرمهای استریم خسته شدهاند. اکنون اما وارد دالان اعتبار و کیفیت میشویم؛ جایی که فیلمها دوباره معنا پیدا میکنند.
مسئله تنها این نیست که فیلمهای بهتری در راهاند، بلکه این است که کارگردانانی که سالها انتظار بازگشتشان را میکشیدیم، سرانجام به صحنه بازمیگردند. پاییز امسال سرشار از نامهای بزرگ سینمای مؤلف است. از پل توماس اندرسون و کاترین بیگلو گرفته تا نوآ بامباک، یورگوس لانتیموس، پارک چان-ووک، برادران سفدی، لوکا گوادانینو و گییرمو دل تورو.
جالب آنکه دو فیلمی که بیش از همه انتظارشان میرود یعنی One Battle After Another ساختهٔ پل توماس اندرسون و Marty Supreme از جاش سفدی کاملاً از حضور در فستیوالهای پاییزی چشم پوشیدهاند. نه در ونیز خواهند بود، نه در تلیوراید و نه در TIFF؛ شاید جشنوارهٔ نیویورک بتواند «مارتی» را جذب کند، اما بعید به نظر میرسد. همچنین، در این فهرست فیلمهایی که پیشتر در ساندنس و کن نمایش داده شدهاند (مانند Sirat، The Secret Agent و Nouvelle Vague) لحاظ نشدهاند تا تمرکز بر آثار جدیدی باشد که نخستین بار در پاییز امسال رونمایی میشوند.
HIM

جاستین تیپینگ و جردن پیل پشت یکی از هیجانانگیزترین آثار پاییز هستند: فیلم HIM، اثری ترسناک-ورزشی خونین و جذاب که میپرسد: «چقدر برای شهرت و عشق به بازی فداکاری میکنید؟»
فیلم داستان کامرون (تایریک ویترز) را دنبال میکند، یک کوارتربک نوظهور که تمام زندگیاش را وقف فوتبال کرده است. اما مسیر حرفهایاش وقتی یک هوادار دیوانه به او حمله میکند، بهشدت مختل میشود. کامرون دچار آسیب مغزیای میشود که زندگیاش را تغییر میدهد، اما ستارهٔ مورد علاقهاش، ایزایا وایت (مارلون ویانس)، کوارتربک افسانهای که در آستانهٔ بازنشستگی است، به او پیشنهاد میدهد تا راهنماییاش کند و او را به سوی ستاره شدن سوق دهد. تنها چیزی که ایزایا درخواست میکند… همه چیز است.
Tron: Ares

دنبالهٔ نیمهمستقیم و دیرهنگام Tron: Legacy، جایی که سبک بصری حفظ شده اما هیچ یک از بازیگران اصلی حضور ندارند، این بار سوالات «اگر…؟» سری را به دنیای واقعی منتقل میکند. به جای آنکه یک انسان وارد دنیای دیجیتال Grid شود و با شخصیتهایی که نمایندهٔ برنامههای کامپیوتری هستند روبهرو شود، این فیلم یک برنامهٔ کامپیوتری وارد جهان فیزیکی میکند. آرس (جردن لتو)، یک برنامهٔ رزمی، همراه با نورسایکل خود برای مأموریتی فوقسری به دنیای واقعی منتقل میشود.
در فیلم لحظاتی از فرود یک Recognizer بر شهر و آغاز حملهای تمامعیار به نمایش گذاشته شده، که نوید یک آخرالزمان هوش مصنوعی متفاوت نسبت به کلیشههای معمولی مانند Terminator را میدهد. با حضور Nine Inch Nails در نقش سازندهٔ موسیقی متن به جای Daft Punk، این فیلم قطعاً بسیار هیجانانگیز خواهد بود.
Frankenstein

پس از موفقیت عظیم Pinocchio در سال ۲۰۲۲، گییرمو دل تورو در همکاری بعدی با نتفلیکس به سراغ Frankenstein رفته است، اقتباسی مستقیم از رمان مشهور مری شلی. در این فیلم، اسکار ایزاک در نقش دانشمند ویکتور فرانکنشتاین و جیکوب الوردی در نقش موجودی که فرانکنشتاین به زندگی درمیآورد (نه هیولا!) بازی میکنند. دل تورو در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ گفت: «این فیلم به همان اندازه شخصی است. من پرسشی دربارهٔ پدر بودن و پسر بودن مطرح میکنم.»
برخلاف Pinocchio (و اکثر فیلمهای نتفلیکس)، Frankenstein یک اکران کوتاه برای واجد شرایط شدن در جوایز سینمایی خواهد داشت قبل از آنکه روی پلتفرم استریم منتشر شود. این فیلم از ۱۷ اکتبر در سینماهای منتخب نمایش داده شده و سپس در ۷ نوامبر به نتفلیکس راه پیدا میکند.
Black Phone 2

فیلم اصلی Black Phone اثر جو هیل یک موفقیت بزرگ بود و یک آیکون ترسناک جدید را معرفی کرد: Grabber با بازی ایتن هاوک، که قربانی ربودهشدهای به نام فینی شا (میسون تمز از How to Train Your Dragon) را به وحشت میاندازد.
اکنون فین ۱۷ ساله تلاش میکند پس از نجات از اسارت زندگی خود را بازسازی کند، در حالی که خواهرش شروع به دریافت تماسهای خوابآلود از تلفن سیاه میکند و در کنار آن، رؤیاهای وحشتناک سه پسر در حال شکار شدن در یک کمپ زمستانی دورافتاده به نام Alpine Lake را تجربه میکند.
Good Fortune

اگر تا به حال دوست داشتید کیانو ریوز را در نقش فرشتهای خیرخواه اما عجیب و غریب ببینید، Good Fortune دقیقاً مفهوم اصلی کمدی آمریکایی آینده است. در این فیلم، گابریل زندگیهای آرج (عزیز انصاری) و دوست ثروتمندش جف (ست روگن) را جادویی جا به جا میکند تا به آرج درس عبرت بدهد: «فقط به خاطر اینکه ثروتمند هستی، خوشحال نخواهی بود.»
اما برای آرج، پول واقعاً شادی میآورد و خیلی زود در زندگی لوکس غرق میشود، در حالی که جف در سرما و ناراحتی به سر میبرد.
برای گابریل هم همه چیز گل و بلبل نیست. پس از اینکه کارش اشتباه پیش میرود و مارتا (ساندرا اوه)، فرشتهٔ همکارش، او را سرزنش میکند، گابریل مجبور میشود روی زمین زندگی کند. با توجه به استعدادهای کمدی ریوز، انصاری، اوه و روگن، به نظر میرسد این فیلم سرشار از لحظات سرگرمکننده و خندهدار خواهد بود.
The Long Walk

در آمریکای نزدیک به آیندهای که تحت سلطهٔ یک رژیم تمامیتخواه است، چند جوان در یک مسابقهٔ ملی تحمّل شرکت میکنند که تنها یک قانون بیرحمانه دارد: ایستادن ممنوع؛ اگر بایستی، میمیری.
فیلم The Long Walk که اقتباسی است از رمان استیون کینگ، نخستین بار در سال ۱۹۷۹ تحت نام مستعار ریچارد باکمن منتشر شد، به کارگردانی فرانسیس لارنس، کارگردان باتجربهٔ سری Hunger Games ساخته شده است؛ کسی که با داستانهای بقا در دنیای آخرالزمانی آشناست.
این رقابت به سوی پایانی حرکت میکند که تنها یک شرکتکننده میتواند به آن برسد. کوپر هافمن (Licorice Pizza) در میان شرکتکنندگان حضور دارد و مارک همیل در نقش منفی، به عنوان میجر بیرحم که بر این آزمایش نظارت دارد، ظاهر میشود. مسابقه در نور روز کامل جریان دارد، جایی که دوربینها و سربازان آسفالت را به یک میدان نبرد تبدیل میکنند.
اقتباسهای آثار کینگ سالهاست که ساخته میشوند، اما تعداد کمی وعدهٔ وحشت آهسته و خزندهای را میدهند که این داستان ارائه میکند و بار سیاسی نمایش نظامیشده نیز بهراحتی قابل مشاهده است. کفش راحت بپوشید و آب کافی بنوشید.
One Battle After Another

پل توماس اندرسون، که ما را با There Will Be Blood، Boogie Nights و Phantom Thread شگفتزده کرد، انتخاب واضحی برای کارگردانی یک اکشن-تریلر پرهزینهٔ آیمکس نیست و همین باعث میشود One Battle After Another شبیه یک رویداد سینمایی به نظر برسد.
فیلم که آزادانه از رمان Vineland (۱۹۹۰) اثر توماس پینچن الهام گرفته شده، پیچیدگیهای کینههای سیاسی کتاب را به زمینهای مدرن منتقل میکند: جمع شدن دوبارهٔ فعالان سابق هنگامی که دشمن گمشدهٔ آنها بازمیگردد. لئوناردو دیکاپریو در نقش انقلابی معتاد به مواد و مشروبات بازی میکند که در تلاش است دختر ربودهشدهاش را نجات دهد، تیانا تیلور، رجینا هال و آلانا هایم به عنوان همپیمانانش، بنیسیو دل تورو در نقش متحد غیرقابل پیشبینیشان، سنسِی سرجیو، و شان پن در نقش دشمن نژادپرست سفیدپوست آنها، سرهنگ استیون جی. لاکجاو در این فیلم حضور دارند.
فیلم با 35mm VistaVision فیلمبرداری شده و One Battle After Another فرصتی نادر است برای دیدن اندرسون که گریزهای زیرکانه، طنز عجیب و تغییرات لحن ناگهانیاش را روی بوم بزرگی به نمایش میگذارد که معمولاً به آثار Bayhem اختصاص دارد.
Anemone

بازاریابی اولیه این فیلم آن را بهعنوان جستجوی پیوندهای بین پدران، پسران و برادران معرفی میکند، چیزی که میتواند توصیف ۸۰٪ فیلمهای سینمایی باشد. خوشبختانه، اما، در اینجا داستان، نکته اصلی نیست؛ بلکه بازیگران هستند. ظاهراً «آنمون» باعث شده که دنیل دی-لوئیس از بازنشستگیای که در سال ۲۰۱۷ اعلام کرده بود، دوباره بازگردد. و دلیل خوبی هم دارد: دی-لوئیس این فیلم را همراه با پسرش، رونان دی-لوئیس، نقاش مستقر در نیویورک که خودش نیز کارگردانی میکند، نوشته است. این دومین بازگشت دی-لوئیس بزرگ به عرصه بازیگری پس از بازنشستگی است. او در اواخر دهه ۹۰ از بازیگری کنارهگیری کرده بود، اما پس از آن که مارتین اسکورسیزی او را برای بازی در «گنگهای نیویورک» متقاعد کرد، بازگشت و پس از آن دو جایزه اسکار دیگر نیز به دست آورد. این فیلم همچنین با بازی شان بین، ساموئل باتملی، سفیا اوکلی-گرین و سامانتا مورتون همراه است.
The Smashing Machine

یک تغییر مسیر حرفهای دیگر از نقش قهرمان به ضدقهرمان: از چهرهی چندین فرنچایز با موفقیتهای انتقادی اندک، با همکاری بنی سفدی، یکی از محبوبترین «آدمهای شرور» سینمای مستقل. فیلم The Smashing Machine نخستین اثر سفدی پس از Uncut Gems (که همراه با برادرش جاش کارگردانی کرده بود) و جذابترین اثر جانسون از زمان فیلم کمتر دیدهشده Pain & Gain در ۲۰۱۳. این اثر جانسون را در نقش مبارز MMA، مارک کر، نشان میدهد؛ قهرمانی که در دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ چندین مدال طلا کسب کرد و همزمان با اعتیاد به مسکنهای قوی دست و پنجه نرم میکرد تا دوباره به رینگ بازگردد.
A House of Dynamite

کاترین بیگلو، کارگردان برندهٔ اسکار فیلمهای The Hurt Locker و Zero Dark Thirty، استاد تبدیل بحرانهای واقعی به تریلرهایی با ریتم تند و نفسگیر است. در فیلم جدیدش، «خانهای از دینامیت» (A House of Dynamite)، او میدان نبرد را با کاخ سفید عوض میکند و تیمی از مقامات را دنبال میکند که تقریباً در زمان واقعی میکوشند به هشدار پرتاب موشکی واکنش نشان دهند.
این فیلم با گروه بازیگری درخشان خود شامل ادریس البا، ربکا فرگوسن، جرد هریس، گرتا لی، تریسی لتس، آنتونی راموس و جیسون کلارک ساخته شده است. فیلمبرداری با حسِ لحظه به لحظه و واقعگرایانه توسط بری آکرُید انجام شده و تدوین آن را کرک بکستر، تدوینگر باسابقهٔ دیوید فینچر در The Social Network، بر عهده دارد.
«خانهای از دینامیت» نخستین فیلم بلند بیگلو در هشت سال گذشته است؛ از زمان درام جنایی تاریخیاش Detroit در سال ۲۰۱۷. این بار، داستان در اتاقهای وضعیت، پشت تلفنهای قرمز و در میان زنجیرههای فرماندهی متعارض میگذرد — جایی که فتیله از جنس بوروکراسی است و خطرات، در ابعادی جهانی.
Bugonia

شگفتانگیز است که یورگوس لانتیموس، فیلمساز یونانی، توانسته تا این اندازه در گیشه و فصل جوایز موفق ظاهر شود، با وجود آنکه آثارش معمولاً انتزاعی، استعاری و گاه عامدانه ناآشنا و چالشبرانگیز هستند. لانتیموس که همواره غیرقابلپیشبینی است، این بار سراغ بازسازی فیلم کرهای سال ۲۰۰۳، Save the Green Planet! رفته است؛ داستانی که در آن دو فعال اجتماعی، مدیرعامل یک شرکت دارویی را میربایند چون باور دارند او در واقع یک موجود فضایی است. در این نسخه، جسی پلمونز نقش یکی از آدمربایان و اما استون نقش قربانی را بازی میکند.
آثار لانتیموس معمولاً آمیزهای از طنز سیاه، رگهای از رمانتیسم غیرمنتظره و نقد سیاسی تند هستند و به نظر میرسد فیلم جدیدش نیز همین مسیر را دنبال میکند، با تمرکز بر انرژی ناپایدار تئوریهای توطئه و احساسات ضدشرکتی افراطی. اما استون که پیشتر با بازی در فیلم Poor Things به کارگردانی لانتیموس برندهٔ اسکار شد، همچنان از جایگاه ستارهای خود در هالیوود برای حمایت از فیلمسازان جسور و متفاوت استفاده میکند. این فیلم پنجمین همکاری او با لانتیموس بهشمار میرود.
Springsteen: Deliver Me From Nowhere

ممکن است این فیلم تلاشی آشکار برای تکرار موفقیت تجاری درامهای موسیقیمحوری چون A Complete Unknown و Bohemian Rhapsody به نظر برسد. اما بروس اسپرینگستین و ضبطهای خام و مینیمالیستی آلبوم ۱۹۸۲ او با نام Nebraska بهطرزی صادقانه در تضاد با چنین جاهطلبیهای بیروح و بازاری قرار دارند.
این فیلم که اسکات کوپر آن را نوشته و کارگردانی کرده، با بازی جرمی آلن وایت (که پس از موفقیت سریال The Bear گام طبیعیاش به سوی ستاره شدن در سینما را برمیدارد) در نقش اصلی ساخته شده است. جرمی استرانگ نیز در نقش جان لنداو، مدیر وفادار اسپرینگستین، ظاهر میشود و بازیگران مکملی چون پل والتر هاوزر، استیون گراهام، گبی هافمن، ادسا یانگ و مارک مارون در کنار آنها حضور دارند.
فیلم، نمایشی درخشان و دروننگر به سبک درامهای دههی هفتاد است؛ روایتی از فرایند شکلگیری یکی از آلبومهای کلاسیک دههی هشتاد که با حضور برخی از هیجانانگیزترین بازیگران سال ۲۰۲۵ ساخته شده، رویکردی که در عین خلافآمد، کاملاً طبیعی و منطقی به نظر میرسد.
Die My Love

لین رمزی، کارگردانی که هرگز صبر و حوصلهای برای رسم و قاعدههای دستوری ندارد، در تازهترین اثرش با همان خشونت شاعرانه و انرژی پَرآشوب فیلم درخشانش Morvern Callar (۲۰۰۲) بازگشته است.
رمزی در این فیلم با جنیفر لارنس همراه شده است؛ بازیگری که پس از فیلم Causeway در حال بازآفرینی چهرهی حرفهای خود در قالبی متمرکز، بیپروا و عمیقاً انسانی است. تماشای Die My Love تجربهای خلسهوار است، یک رواندرام تیره و خفهکننده دربارهی مرگ تدریجی عشقی زخمخورده و زنی که در التهاب پس از زایمان، در مرز جنون و انزجار از زندگی زناشویی دستوپا میزند.
لارنس و همبازیاش رابرت پتینسون، زوجی شهری را تصویر میکنند که به مونتانا نقل مکان کردهاند، بیآنکه چندان به آیندهی مشترکشان ایمان داشته باشند. رمزی از هر دو بازیگر ظرافتی متزلزل و حسی از گمگشتگی درونی بیرون میکشد که در ناخودآگاه بیننده مینشیند. بیشک دربارهی صحنههای جسورانهی فیلم زیاد خواهید شنید—اما آنچه Die My Love را ماندگار میکند، چیزی فراتر از آن است.
Nuremberg

در نوامبر ۱۹۴۵، دو دوجین از مقامات ارشد حزب نازی به اتهام جنایت علیه صلح، جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت محاکمه شدند. در مرکز این محاکمه، هرمان گورینگ، دست راست آدولف هیتلر، قرار داشت. جای تعجب نیست که گورینگ یکی از شخصیتهای اصلی فیلم پیشروی جیمز وندربیلت با عنوان Nuremberg باشد.
فیلم که بر اساس کتاب جک ال-های در سال ۲۰۱۳ با نام The Nazi and the Psychiatrist ساخته شده، بر رابطهٔ میان گورینگ، با بازی راسل کرو، و داگلاس کلی (با بازی رامی مالک) تمرکز دارد؛ روانپزشکی که مأمور بود تعیین کند آیا گورینگ و دیگر متهمان نازی توانایی ایستادن در برابر دادگاه را دارند یا خیر. اگرچه با نگاه به گذشته، محکومیت گورینگ اجتنابناپذیر به نظر میرسد، بسیاری از رهبران متفقین در ابتدا ترجیح میدادند او را به صورت فوری اعدام کنند تا نازیها هیچ گونه همدردی عمومی به دست نیاورند.
گورینگ با رفتاری پرهیاهو، بدون پشیمانی، با شوخطبعی ناشایست و دفاعی که به شدت بر تمایل او برای بزرگ کردن دوبارهٔ آلمان تکیه داشت، مقابله کرد. تصور یک بازیگر مناسبتر از کرو برای این نقش دشوار است، همانطور که مالک برای نقش کلی، روانپزشکی که هرگز از کشف اینکه نازیها «هیچ تفاوتی با گروهی از مدیران هوشمند در هر جای دیگری ندارند» بازیابی نشد، انتخابی ایدهآل به نظر میرسد.
Predator: Badlands

دن تراختنبرگ با پیشدرآمد سال ۲۰۲۲ فرنچایز Predator یعنی Prey، جان تازهای به این مجموعه بخشید؛ فیلمی تاریخی که یک جنگجوی جوان کامانچی (امبر میدتاندر) را در مقابل نسخهای جدید از شکارچی بیگانهٔ نمادین قرار میداد و در عین حال تنش با مداخلهگران زمینی را نیز به تصویر میکشید. از همان زمان، منتظر اثر بعدی تراختنبرگ در این جهان بودم.
در حالی که Prey در گذشتهٔ زمین اتفاق میافتاد، Predator: Badlands اکشن را به سیارهای دور در آینده منتقل میکند. این بار دیگر نیازی به حضور انسانها برای پیشی گرفتن از دشمن بیگانهٔ کشنده نیست. داستان Badlands حول یک شکارچی بیگانهٔ جوان راندهشده (دیمیتریوس شاستر-کولواماتانگی) میچرخد که در مسیر شکار خطرناکترین موجود، با یک اندروید (ال فانینگ) روبهرو میشود؛ اندرویدی که توسط شرکت ویلند-یوتانی از فرنچایز Alien ساخته شده است.
Sentimental Value

فیلمساز نروژی یواکیم تریر و بازیگر رناته رینسوه پس از همکاری موفقشان در The Worst Person in the World، با فیلم جدیدشان، «ارزش عاطفی» (Sentimental Value)، بازگشتهاند؛ اثری که هنگام نخستین نمایش خود در جشنواره کن امسال، جایزهٔ Grand Prix مقام دوم را دریافت کرد.
این فیلم، نمایشی پیچیده و لایهلایه دربارهٔ خانواده، میراث و معنای هنر است. رینسوه در نقش بازیگری حساس و آسیبپذیر ظاهر میشود که پدر فیلمسازش (استلان اسکاشگورد) نقش خاصی برای او نوشته است. اما او حتی حاضر به بررسی نقش نمیشود، چرا که رابطهٔ پیچیده و بار احساسی میان آنها او را از قبول آن بازمیدارد. در ادامه، پدر نقش را به بازیگر آمریکایی جوانی (ال فانینگ) میسپارد، که شاید توان پاسخگویی به الزامات نقش را نداشته باشد. (در این میان، اینگا ایبسداتر لیلیاس در نقش خواهر رینسوه نیز یکی از عناصر پنهان و تأثیرگذار فیلم است.)
تریر با مهارت و سبکی استادانه، توانایی تغییر لحظهای لحن و حالتها را دارد و بهترین ویژگیهای بازیگران فیلم را به نمایش میگذارد؛ ترکیبی از طنز تلخ و آگاهانه با بینشهای عمیق که تجربهٔ تماشای فیلم را غنی و بهیادماندنی میکند.
Train Dreams

درامی با تناسبات کلاسیک دربارهٔ ساخت و ساز در غرب آمریکا، عمدتاً از دید یک چوببُر، که به شکوه آرام فیلمهای ترنس مالیک نزدیک میشود؟ پاسخ: نه، Train Dreams آمده است و چیزی در وقار و صمیمیت آن وجود دارد که باعث میشود بالاخره احساس کنیم نتفلیکس یک اثر شانسآور برای جوایز بزرگ در دست دارد، البته اگر بینندگان بتوانند از ریش پرپشت جوئل اجرتون عبور کنند.
بازی اجرتون کمحرف و غیرکلامی است؛ او در کنار روایت مردمی و سادهدلانهٔ ویل پاتون عمل میکند، اما کاری که اجرتون انجام میدهد ارزش دقیق شدن دارد؛ پیچیده و جذاب است. فیلم توسط کلینت بنتلی و گرگ کویدار (تیم پشت Jockey و Sing Sing) نوشته و اقتباس شده از نوولای ۲۰۱۱ دنیس جانسون، ساخته شده است. این فیلم خیرهکننده، شما را به یاد دوران کمتر پرهیاهو میاندازد و همچنین، از طریق مناظر مهآلود و پوشیده از کاج، به یاد کشوری میاندازد که هنوز فراتر از تمام هیاهوی ما وجود دارد.
Jay Kelly

یک ستارهٔ سینما در حال پیر شدن، نگاهی به زندگی و حرفهٔ خود میاندازد و فکر میکند که تمام این تلاشها به چه معنا بوده است، در حالی که به اروپا سفر میکند تا جایزهٔ یک عمر دستاورد را دریافت کند. فیلم جدید «جی کلی» (Jay Kelly) با بازی جورج کلونی است، اما به نوعی دربارهٔ خود جورج کلونی یا حداقل بحرانهای هستیگرایانهای که فقط کسی مانند کلونی میتواند واقعاً آنها را درک کند نیز هست.
آخرین اثر کارگردان نوآ بامباک، که فیلمنامهاش را به همراه امیلی مورتیمِر نوشته است، ممکن است شامل تأملات درونی خود بامباک نیز باشد، پس از پاسخ سرد به فیلم قبلیاش White Noise (۲۰۲۲) و موفقیت چشمگیر Barbie، که او آن را با گریتا گرویگ همنویسی کرده بود.
لیست بازیگران برجستهٔ Jay Kelly شامل آدام سندلر، لورا درن، بیلی کراداپ، رایلی کیو، استیسی کیچ، جیم برادبنت، مورتیمِر و گرویگ است. لمس خاص بامباک از نوع کمدی-درام جدی و گزنده، جایی که طنز به اندازهٔ درام تیز و برنده است، در این فیلم نیز بهخوبی به چشم خواهد خورد.
The Running Man

هفت سال پیش، یک طرفدار سینما در توییتر از ادگار رایت پرسید که آیا روزی فیلمی بازسازی خواهد کرد یا نه. پاسخ رایت: The Running Man و حالا او دقیقاً همین کار را انجام داده است. قابلیت پیشبینی همواره جزئی از جذابیت این اکشن-تریلر بوده است. استیون کینگ ایدهٔ یک مسابقهٔ تلویزیونی مرگبار را در سال ۱۹۸۲ خلق کرد، سالها پیش از آنکه Survivor هیجان مشاهدهٔ ناامیدی واقعی را به سالنهای خانهها بیاورد، و داستان آخرالزمانیاش را در آیندهٔ دور ۲۰۲۵ تنظیم کرد.
امروز، طنز تلخ کینگ چندان غیرواقعی به نظر نمیرسد، بنابراین چالش رایت این است که بهروزرسانی خود را همچنان پرقدرت و تأثیرگذار نگه دارد. گلن پاول جای پای آرنولد شوارتزنگر را در نقش یک شرکتکنندهٔ سرسخت و پرمشقت که برای نجات جانش فرار میکند، پر کرده است و بازیگران مکمل شامل جاش برولین، کولمن دومینگو، لی پیس، مایکل سِرا و کتی اوبرایان هستند.
Now You See Me: Now You Don’t

Now You See Me: Now You Don’t نشان میدهد که هیچ مالکیت فکری هالیوودی واقعاً کنار گذاشته نمیشود. این فیلم دنبالهٔ Now You See Me 2 (۲۰۱۶) است که واقعاً باید عنوان Now You Don’t را ابتدا داشت، فیلمی که در گیشه موفق بود اما از دید منتقدان چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
Now You Don’t گروه چهار سوارکار اصلی، شامل دنیل آتلِس (جسی آیزنبرگ)، مریت مککینی (وودی هارلسون)، هنلی ریوز (ایسلا فیشر) و جک ویلدر (دیو فرانکو) را برای یک سرقت بزرگ دیگر دوباره گرد هم میآورد، در حالی که جاستیس اسمیت، دومینیک سسا و آریانا گرینبلات نیز به گروه اضافه شدهاند.
کارگردان Now You See Me 2، جون ام. چو، برای قسمت سوم بازنمیگردد، احتمالاً مشغول پروژهٔ دو قسمتیای به نام Wicked بوده است. در عوض، روبن فلایشر هدایت فیلم را برعهده دارد و دوباره با همبازیهای Zombieland خود، آیزنبرگ و هارلسون، همکاری میکند. او همچنین برای کارگردانی قسمت چهارم نیز در نظر گرفته شده است.
Wicked: For Good

به نظر میرسد مدتهاست در انتظار قسمت دوم شگفتی موزیکال جون ام. چو هستم، همانطور که بازیگر فیلم سینتیا اریوو آن فریاد طولانی و کشدار «آآآآآآآآآآه» را در اجرای خیرهکنندهٔ Defying Gravity نگه داشته بود.
این فیلم، اقتباسی از موزیکال بلندمدت برادوی است و بخش اعظم داستان آن قبل از رویدادهای جادوگر شهر اُز اتفاق میافتد و ریشههای الفابای سبزرنگ (اریوو) را قبل از آنکه به عنوان جادوگر بدجنِ غرب شناخته شود، به تصویر میکشد؛ همچنین روابط پیچیده او با گلیندا (آریانا گرانده)، رقیب سابق که بعداً دوستش میشود، بررسی میشود.
فیلم نخست، که زنان جوان را در نقش دانشجویان دانشگاه شیز معرفی میکرد و نشان میداد چگونه پس از مجبور شدن به هماتاقی شدن، دوستی غیرمنتظرهای شکل میگیرد، با یادگیری الفابا دربارهٔ واقعیتهای تاریک ظلم در شهر زمرد اُز و آغاز مسیر مقاومت او، پایان یافت؛ مسیری که بهطور ملموس با پرواز او بر روی جارو برای فرار از شهر نمایش داده شد.
این نیمهٔ دوم، مسیرهای جداشدهٔ دو دوست را دنبال میکند که چگونه به دشمنانی تبدیل میشوند که ما آنها را از طریق داستان دوروتی و همراهانش میشناسیم. دشوار است بگوییم کدام هیجانانگیزتر خواهد بود: تور تبلیغاتی یا خود فیلم.
Zootopia 2

فیلم انیمیشنی Zootopia محصول ۲۰۱۶ دیزنی، با داستان جودی هاپس (جینیفر گودوین)، یک خرگوش کوچک که رویای رفتن به شهر بزرگ زوتوپیا و تبدیل شدن به افسر پلیس را دارد، و نیک وایلد (جیسون بیتمن)، یک روباه خسته از قضاوت شدن بهخاطر گونهٔ خود، بهطور مستقیم با تبعیض و پیشداوری روبهرو میشود.
جرد بوش (نویسنده) و بایرون هاوارد (کارگردان) برای ساخت Zootopia 2 دوباره همکاری کردهاند. این دنباله همچنان طنز پلیس-دوستحیوانات انساننما را دنبال میکند، جایی که هاپس و وایلد فرصتی آخر پیدا میکنند تا ثابت کنند میتوانند با هم کار کنند و یک افعی گودالدار تازهوارد را بررسی کنند.
در طول این جستوجو، احتمالاً خواهیم فهمید چرا سیاست شهر شامل مارها نمیشود، و شخصیتهای داستان ما را از مناطق مختلف و خندهدار زوتوپیا عبور میدهند.
Sisu: Road to Revenge

فیلم اول Sisu یک اکشن-تریلر فوقالعاده بود و دنبالهٔ آن قصد دارد همان هیجان بیوقفهای را که مردم در فیلم اول دوست داشتند ارائه دهد.
Sisu: Road to Revenge بار دیگر یورما تومیلا را در نقش آتامی کورپی تقریباً ساکت بازمیگرداند. داستان کمی پس از اتفاقات فیلم اول آغاز میشود و دوباره کورپی درگیر یک درگیری خونین میشود، این بار با فرمانده ارتش سرخ (استیفن لنگ) که خانوادهٔ کورپی را به طرز بیرحمانهای قتلعام کرده است.
انتظار میرود کورپی دندانهایش را به هم بفشارد، درد نبرد و شکنجه را تحمل کند و بدون گفتن کلامی، تعداد زیادی نیروی مصرفی دشمن را در مسیر aptly named Road to Revenge نابود کند.
منابع: polygon- latimes
منبع | گیمفا