نگاهی به ۱۰ پیشدرآمد برتر در تاریخ بازیهای ویدیویی

در دنیای سینما، پیشدرآمدها معمولاً شهرتی دوگانه دارند. برخی مانند X-Men: First Class موفق میشوند جهان و داستان موجود را غنیتر کنند، برخی دیگر همچون Hannibal Rising رمز و راز داستان اصلی را از بین میبرند و البته آثاری هم مانند سهگانه پیشدرآمد Star Wars وجود دارند که هنوز درباره کیفیتشان توافقی وجود ندارد.
اما در دنیای بازیهای ویدیویی، پیشدرآمدها عموماً عملکرد بهتری نسبت به همتایان سینمایی خود دارند؛ نمونه بارز آن عنوان تازه منتشر شده Mafia: The Old Country است. این بازی سفری جذاب به اوایل دهه ۱۹۰۰ است که سالهای شکلگیری امپراتوریهای جنایی آثار قبلی را روایت میکند.
بازیهای پیشدرآمد اغلب از مزیت فناوریهای نوین و ابزارهای توسعه پیشرفتهتر بهره میبرند و به همین دلیل هم از نظر بصری و هم از نظر فنی جلوهای چشمگیرتر از نسخههای اصلی خود دارند. اما یک پیشدرآمد واقعاً بزرگ تنها به خاطر گرافیک یا گیمپلی به یاد نمیماند؛ بلکه به این دلیل ارزشمند است که نگاه ما به بازیهای اصلی را دگرگون میکند و لایههای تازهای به داستانها میافزاید.
با در نظر گرفتن این نکته، انتخابهای این فهرست نه تنها به خاطر دستاوردهای فنی و مکانیکی، بلکه به این دلیل صورت گرفتهاند که توانستهاند برای همیشه شیوه درک ما از شخصیتها و دنیاهای محبوبمان را تغییر دهند. این فرصت دوباره برای گسترش و تعمیق آنچه از قبل دوست داشتیم، باعث شده برخی از بازیهای این فهرست حتی بهترین اثر در کل مجموعه خود به شمار آیند. در ادامه با ۱۰ پیشدرآمد برتر تاریخ بازیهای ویدیویی آشنا میشویم.
هشدار: این مطلب بخشهایی از داستان بازیها را اسپویل میکند.
۱۰. Batman: Arkham Origins

Batman: Arkham Origins با هدف کوتاه کردن فاصله بین انتشار Arkham City و Arkham Knight عرضه شد و بهعنوان داستانی از سال دوم سری توصیف میشود. داستان بازی در شب کریسمس و هشت سال پیش از اتفاقات بازی اول رخ میدهد.
این عنوان توسط استودیوی WB Montreal توسعه یافته و بتمن ۲۷ ساله را در مواجهه با هشت قاتل مرگبار گاتهام از جمله Bane ،Deathstroke و Deadshot به تصویر میکشد که همگی توسط Black Mask برای کشتن بتمن با مبلغ ۵۰ میلیون دلار استخدام شدهاند. همچنین این وقایع داستان آغازین جوکر را نیز روایت میکنند. این شخصیت برای اولین بار خود را به گاتهام معرفی کرده و قصد دارد شهر را با نوع خاصی از جنون جنایی آشنا کند.
بازی Arkham Origins در زمان انتشار تا حدی ناعادلانه با Arkham City مقایسه شد. اما این مقایسه کملطفی نسبت به Arkham Origins بود، چرا که این اثر در واقع بهعنوان یک پیشدرآمد فوقالعاده برای داستان دنیای Arkham عمل میکند و قصد ندارد نسخههای قبلی را به چالش بکشد. استودیو WB Montreal همه آن ویژگیهایی که بازیهای Rocksteady را متمایز میکرد، حفظ کرده و از آنها برای خلق داستانی جذاب از آغاز مسیر بتمن و جوکر در بازیهای این سری استفاده کرده است.
فراتر از آن، Arkham Origins زمینهساز سهگانه اصلی است و عناصر مهمی را معرفی میکند. از جمله TN-1، سرم Bane که بعدها پایهای برای ماده Titan میشود و پیامدهای گستردهای بر رویدادهای Arkham Asylum و Arkham Knight دارد.
۹. God of War: Chains of Olympus

با وجود عرضه برای یک کنسول دستی، God of War: Chains of Olympus روی PSP از نظر مقیاس داستانی چیزی کمتر از سهگانه اصلی God of War نداشت. این عنوان که پیشدرآمدی بر God of War 2005 است، بازیکن را همراه با Kratos و تیغههای معروفش به دنیای زیرین میبرد و داستانی هولناک را روایت میکند که نقطه آغاز نفرت او از خدایان را شکل میدهد.
استودیوی Ready at Dawn با شعلهور کردن این نفرت، نه تنها یک ورودی سرشار از داستان و افسانه را خلق کرد، بلکه با ظرافتی شبیه به جادو موفق شد یک بازی PSP را به شکلی جذاب و روان ارائه دهد. شاید Chains of Olympus از نظر بصری چشمگیرترین عنوانی باشد که روی اولین کنسول دستی سونی منتشر شده است.
سازندگان توانستند اکشن پرسرعت و ترکیبهای مخصوص سری God of War را از طریق یک کنسول دستی کوچک ارائه کنند و با وجود نبود آنالوگ دوم، تیغهها همان حس رضایتبخش را هنگام حرکت سریع به بازیکن منتقل میکردند. این بازی با اکشن کوتاه و پر از خشونت بیرحمانه، به خودی خود تجربهای کامل است و به عنوان پیشدرآمد برای یکی از برجستهترین سهگانههای پلی استیشن، حماسه خونین Kratos در اساطیر یونان را عمیقتر میکند.
۸. Super Mario World 2: Yoshi’s Island

پس از انتشار Super Mario World در سال ۱۹۹۰ و در آستانه انقلاب بازیهای سهبعدی، نینتندو به آخرین و بزرگترین بازی پلتفرمر ساید-اسکرولینگ ماریو برای SNES نیاز داشت. بنابراین، با تأیید شینجی میاموتو، شیگفومی هینو، خالق شخصیت Yoshi، چراغ سبز برای توسعه اثری با محوریت این دایناسور محبوب دریافت کرد. نتیجه کار، Super Mario World 2: Yoshi’s Island بود که به یکی از بزرگترین بازیهای پلتفرمر دوبعدی تاریخ تبدیل شد.
نینتندو معمولاً به دنبال رعایت زمانبندی داستانی و المانهای منطقی روایی نیست، اما Super Mario World 2 به عقب بازمیگردد تا داستان نجات بیبی ماریو توسط گروهی از یوشیها را روایت کند. این یک داستان آغازین دوستداشتنی است که توضیح میدهد چگونه یک لولهکش خردسال با یک دایناسور دوست شد، اما روایت داستانی واقعاً در اولویت نیست. هدف نینتندو با Yoshi’s Island، ساختن اثری ملایم و آرامشبخش بود که کاوش و اکتشاف را به جای پلتفرمینگ دقیق تشویق کند. برای رسیدن به این هدف، نینتندو محدودیت زمانی را حذف نمود تا بازیکنان بتوانند با سرعت خود پیش بروند و حرکات ویژه یوشی، مانند Flutter Jump، کنترل شخصیت را در هوا آسانتر کرد.
اما فراتر از تواناییهای منحصربهفرد یوشی، Super Mario World 2 یک خداحافظی نمادین برای دوران SNES است. سبک هنری زیبا و شبیه به نقاشی با قلم و جوهر بهصورت دستی طراحی و سپس بهصورت دیجیتال اسکن شده است و تم موسیقی Yoshi’s Island، اثر کوجی کوندو، به قدری گیرایی دارد که با هر بار گوش دادن، ناخودآگاه زمزمهاش میکنید. این بازی شاید برخی از اولین قدمهای بیبی ماریو را به ما نشان دهد، اما به عنوان یک مجموعه کامل، اوج مهارت تیم توسعهدهنده در زمینه طراحی بصری، صوتی و فنی در ژانر پلتفرمر دوبعدی است.
۷. Divinity: Original Sin

اگرچه Divinity: Original Sin از نظر فنی قدیمیترین نقطه در خط زمانی سری Divinity نیست (این مقام به Dragon Commander، تلفیقی غیرمعمول از نقشآفرینی و استراتژی تعلق دارد)، اما تنها بازی در این مجموعه است که واقعاً میتوان آن را یک پیشدرآمد دانست. داستان این اثر هزاران سال قبل از وقایع Divine Divinity رخ میدهد و سالهای اولیه جهان فانتزی کلاسیک Rivellon، ساخته Larian Studios، را به تصویر میکشد.
اما چیزی که Original Sin را خاص میکند، صرفاً داستان آن نیست. موفقیت این پیشدرآمد در نحوه بازتعریف سرنوشت سری Divinity نهفته است. Larian برای Original Sin یک سیستم نبرد نوبتی کاملاً جدید توسعه داد که مبتنی بر عناصر طبیعی است و به بازیکن اجازه میدهد تا اثرات مختلف را ترکیب کرده و نتایج هیجانانگیزی خلق کند؛ مثلاً با جادوی یخ مایعات را منجمد و دشمنان را مجبور کند روی خون ریخته شده سُر بخورند یا با کمی باران، صاعقههای شاخهای را تقویت نماید.
این سیستم، مبارزه را به تجربهای تاکتیکی و انعطافپذیر تبدیل میکند و همین دقت در جزئیات عناصر نقشآفرینی نیز اعمال شده است. با آزادی در انجام ماموریتها به هر شکلی که میتوانید تصور کنید، Original Sin قواعدی را پایهگذاری کرد که نه تنها برای دنباله آن، Original Sin 2، بلکه برای اثر تحسین شده Baldur’s Gate 3 نیز مسیر مفید و تاثیرگذار بود.
۶. Devil May Cry 3: Dante’s Awakening

Devil May Cry 3 چندین سال پیش از وقایع اولین بازی این سری جریان دارد و بازیکنان را با نسخهای جوانتر از دانته همراه میکند. بازگشت به گذشته، این فرصت را به کپکام داد تا شخصیتی را که طرفداران در نخستین بازی عاشقش شده بودند را دوباره به مرکز داستان بیاورند. همچنین این نسخه با بازنویسی بخشی از گذشته ورجیل، برادر دانته، نسخهای نوجوان از این شخصیت محبوب را وارد روایت کرد تا حضور او در رخدادهای Dante’s Awakening معنا پیدا کند.
این بازی وظیفه دشوار احیای اعتبار خدشهدار شده دانته را بر عهده داشت و به شکلی درخشان از پس آن برآمد. هرچند Devil May Cry 2 همچنان در خط داستانی رسمی جای دارد، اما Dante’s Awakening در عمل پایههای روایی تمامی قسمتهای بعدی را بنا میگذارد. این پیشدرآمد نهتنها انگیزههای مهم شخصیتها را توضیح میدهد، بلکه برخی حفرههای داستانی گذشته را نیز ترمیم میکند و به عنوان یکی از اثرگذارترین نقاط عطف سری شناخته میشود.
جدا از بازگرداندن دانته به ریشههای خود و همچنین احیای شخصیت ورجیل، Devil May Cry 3 با درجه سختی نفسگیرش طرفداران را شگفتزده کرد. برای درک بهتر این موضوع، کافی است بدانیم کپکام نسخه ژاپنی بازی را با درجه سختی بالاتر روانه بازار آمریکای شمالی کرد. در واقع حالت سخت در ژاپن، بهعنوان حالت نرمال در غرب عرضه شد. این تغییر برای برخی بازیکنان مانعی جدی بود، اما بسیاری دیگر از هواداران، به خصوص با توجه به محبوبیت بالای تغییرات ایجاد شده در سیستم مبارزات، از چالش بیشتر استقبال کردند.
هرچند دانته از ابتدا توانایی ترکیب سلاحهای سرد و گرم برای خلق کمبوهای متنوع و پرزرقوبرق را داشت، اما بزرگترین نوآوری این نسخه معرفی شکلهای مبارزه بود که نحوه کنترل شخصیت را به کلی تغییر میداد. بازیکنان میتوانستند روی سبکهای مختلفی تمرکز کنند: از جمله Swordmaster برای مبارزات نزدیک، Gunslinger برای حملات دوربرد، Trickster برای جاخالی و مانور، یا Royal Guard برای دفاع و ضد حمله. این سیستم به گیمرها اجازه میداد با سبک مورد علاقهی خود بازی کنند. این انتخاب در میان هواداران محبوب شد، زیرا به آنها اجازه میداد خیرهکنندهترین و پیچیدهترین کومبوها را روی دشمنان اجرا کنند.
۵. Halo: Reach

به مدت یک دهه، طرفداران در کنار مستر چیف علیه مهاجمان بیگانه موسوم به کاوننت جنگیدند و در نهایت شاهد پیروزی او بودند. اما استودیوی بانجی برای آخرین قسمت خود در مجموعه Halo، تصمیم گرفت عقربههای زمان را به روزهای ابتدایی جنگ کهکشانی، زمانی که بشریت به طور آشکار در موضع ضعف قرار داشت، بازگرداند.
بازی Halo: Reach که وقایع آن چند هفته پیش از رویدادهای Halo: Combat Evolved جریان دارد، بازیکن را در قالب یکی از اعضای Noble Team قرار میدهد. مأموریت این واحد اسپارتان ویژه جلوگیری از سقوط سیاره Reach به دست کاوننت است. این پیشدرآمد مستقل، در غیاب مستر چیف حالوهوایی آزادانهتر دارد و شخصیتهای متنوع اعضای Noble Team را نشان میدهند که چگونه میتوانند تفاوتهای چشمگیری با مشهورترین چهره فرنچایز داشته باشند.
ماموریت نهایی Noble Team هرچند از همان ابتدا محکوم به شکست بود، اما نقشی حیاتی در روایت Halo ایفا میکند. این تیم وظیفه دارد کورتانا را از یک آزمایشگاه در سیاره Reach تا ناو فضایی UNSC Pillar of Autumn اسکورت کند؛ مأموریتی که در نهایت سرآغاز رویدادهای قسمت اول، یعنی Halo: Combat Evolved، میشود. این لحظه نهتنها وداعی باشکوه برای بانجی است، بلکه حلقه کامل از روایت حماسی Halo را نیز تکمیل میکند.
با این حال، این پیروزی با تراژدی آمیخته است. اقداماتی که راه را برای مأموریت مستر چیف در نجات کهکشان هموار میسازند، هزینهای سنگین به همراه دارند. فداکاریهای اعضای Noble Team، بهویژه مقاومت و ایستادگی نهایی Noble Six روی سیاره در حال مرگ در برابر یورش کاوننت، به یکی از ماندگارترین لحظات تاریخ این مجموعه بدل شد. این تجربه تراژیک و باشکوه که سالها پیش از آنکه Star Wars به سراغ چنین روایتی برود، در بازیهای ویدیویی جاودانه گردید.
۴. Yakuza 0

سری Yakuza یکی از بزرگترین و شناختهشدهترین مجموعههای ژاپنی سگا به شمار میرود، اما محبوبیت جهانی آن تنها طی سالهای اخیر در غرب اوج گرفت. نقطه عطف این موفقیت، بدون شک Yakuza 0 بود؛ پیشدرآمدی که بار دیگر قهرمانان نمادین این مجموعه، یعنی Kazuma Kiryu و Majima Goro را به نسل جدیدی از بازیکنان معرفی کرد؛ نسلی که شاید در سال ۲۰۰۵ و هنگام عرضه اولین نسخه، تجربه آشنایی با دنیای یاکوزا را از دست داده بودند.
Yakuza 0 رویدادهای خود را نزدیک به دو دهه پیش از اولین نسخه این سری روایت میکند و در ظاهر با داستانی ساده آغاز میشود: یک زمین خالی کوچک که بهطرز غیرمنتظرهای پای بزرگترین خاندانهای جنایتکار کاموروشو را به یک جنگ بر سر قلمرو میکشاند. اما این مقدمه به سرعت به روایتی پرپیچوخم از رؤسای یاکوزا، ترورهای سازمانیافته و خیانتهای نفسگیر تبدیل میشود؛ روایتی که هر توضیح اضافهای دربارهی آن، بخش بزرگی از شگفتیهای داستان را لو میدهد. خوشبختانه، ماهیت پیشدرآمدی بازی باعث شده تا بازیکنان بدون نیاز به آشنایی با نسخههای قبلی، بتوانند به طور مستقیم وارد این دنیای پرآشوب شوند.
با این حال، چیزی که Yakuza 0 را فراتر از یک درام جنایی ژاپنی قرار میدهد، فرصت تماشای چهره جوانتر کازوما و ماجیما است؛ شخصیتهایی که در این دوران، فاصله زیادی با نسخه پخته و شناخته شده خود دارند. کازوما در این بازی جوانی تندمزاج و بیپروا است و هنوز به آن گنگستر آرام و سالخورده تبدیل نشده، در حالی که ماجیما به جای شخصیت دیوانهوار و آشوبگر سالهای بعد، چهرهای خونسرد و متین از خود نشان میدهد. تماشای این تحول و روند شکلگیری شخصیتهای اصلی، ستون روایت گسترده Yakuza 0 را میسازد و همین موضوع، این پیشدرآمد را به نقطه شروعی بینقص برای هر فردی که میخواهد وارد یکی از محبوبترین مجموعههای سگا شود، بدل میکند.
۳. Deus Ex: Human Revolution

بسیاری از طرفداران معتقدند که Deus Ex: Human Revolution بخش زیادی از آن آزادی عمل و انعطافپذیری افسانهای نسخه اصلی را کنار گذاشت و به تجربهای سادهتر و خطیتر تبدیل شد. اما با وجود این نقدها، بازی همچنان جایگاه خود را در میان آثار برجسته ژانر تثبیت کرد. دلیل آن پرداخت عمیقتر و شخصیتر به مضمون محوری فراانسانگرایی است که همیشه شالوده این فرنچایز بوده.
داستان این نسخه در مورد شخصیتی به نام آدام جنسن است. این کاراکتر در همان ابتدای بازی طی حادثهای دلخراش دستانش را از دست میدهد و به اجبار با پروتزهای مکانیکی جایگزین میکند. این جراحی ناخواسته نهتنها زندگی حرفهای او را نجات میدهد، بلکه او را بهطور ناخواسته وارد قلب یک جنگ فرهنگی میان نخبگان ثروتمند و برخوردار از تقویتهای سایبرنتیکی و طبقه محروم کارگر میکند.
داستان اصلی بازی همچنان مملو از تئوریهای توطئه و المانهای علمی-تخیلی است که نسخه اول را یادآوری میکند. با این حال، چیزی که Human Revolution را از سایر بازیها متمایز میکند، نحوه پرداخت آن به مسائل اجتماعی و اخلاقی یک جامعه پیشرفته است. هر شخصیت دیدگاه مخصوص خود را درباره بحران Augmentation دارد و همین موضوع، لایههای جدیدی از عمق روایی ایجاد میکند. حتی اگر استعارههای نژادپرستانه بازی گاهی بیش از حد بزرگ به نظر برسند، Human Revolution همچنان موفق میشود تصویری هشداردهنده از خطرات علم افسارگسیخته در سایه سرمایهداری ارائه دهد.
دنیای Deus Ex در زمان عرضه اولین نسخه، با رمزگذاریهای ماتریکسی و فناوری نانوییاش بیشتر شبیه به آیندهای تخیلی و دور از دسترس بود، اما گذر زمان نشان داد که این چشمانداز خیالی روزبهروز واقعیتر و ملموستر میشود. Human Revolution بهخوبی توانست شکاف میان نگاه طنزآمیز و کنایهدار نسخه اصلی و رویکردی جدیتر و آگاهانهتر را پر کند. نتیجه، خلق یک اثر دیستوپیای سایبرپانکی تأثیرگذار است که نهتنها به ریشههای مجموعه وفادار میماند، بلکه درک تازهای از آینده تکنولوژی بشر ارائه میدهد.
۲. Metal Gear Solid 3: Snake Eater

هیدئو کوجیما در Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty یکی از عجیبترین کارها را در تاریخ بازیهای ویدیویی رقم زد. او برخلاف انتظار همگان، بهجای قهرمان محبوب سری یعنی سالید اسنیک، شخصیت تازهواردی به نام Raiden نقش اصلی را بر عهده گرفت. سه سال بعد، کوجیما بار دیگر با همان خلاقیت همیشگی دست به حرکتی مشابه زد. این بار در عنوان پیشدرآمد Metal Gear Solid 3: Snake Eater، داستان بهجای اسنیک، از دید Naked Snake روایت میشد. این شخصیت در آینده به Big Boss، آنتاگونیست اصلی مجموعه، تبدیل میشود.
Metal Gear Solid 3 از نظر گیمپلی و روایت داستانی به یکی از مهمترین بازیهای کل سری تبدیل شد. این بازی با قرار دادن نیکد اسنیک در دل جنگلهای باز و تحقق رویای کوجیما برای تجربهی یک Metal Gear در محیطی وسیع، ژانر مخفیکاری را متحول کرد. از نظر فنی، جنگلهای اتحاد جماهیر شوروی که روی سختافزار PS2 اجرا میشدند، گامی بزرگ بودند و سیستم استتار تطبیقی هوشمند جایگزین مکانهای مخفی ثابت مانند کمدها شد.
این طراحی نوآورانه باعث شد که تجربه مخفیکاری، مبارزات با باسها و تاکتیکهای نفوذ به پایگاهها در Metal Gear Solid 3 کاملاً متفاوت از بازیهای قبلی باشد و فرصت زیادی برای آزمایش روشهای مختلف شکست دادن باسها یا نفوذ به کمپ فراهم آورد.
اما جادوی Metal Gear Solid 3 تنها در نحوه نبرد با باسها نیست، بلکه در داستانی نهفته است که هر کدام روایت میکنند. رویدادهای Snake Eater پایه و اساس تمام اتفاقات قبل و بعد از خود را شکل میدهند. این بازی نه تنها ریشههای سازمان Patriots و دشمن نهایی سری را آشکار میسازد، بلکه منشأ تراژیک بیگ باس را نیز بازگو میکند. نتیجه رویارویی او با The Boss دید ما نسبت به این آنتاگونیست نمادین کوجیما را برای همیشه تغییر میدهد.
همزمان با پیشروی مأموریت، Naked Snake از یک جاسوس CIA به شخصیتی تراژیک تبدیل میشود؛ فردی که خیانت کشورش او را در مسیری قرار میدهد که همه بازیهای Metal Gear را در بر میگیرد و در نهایت به پایان Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots میرسد.
۱. Red Dead Redemption 2

چطور میتوان پس از خلق یک شاهکار، شاهکار دیگری ساخت؟ اگر شما Rockstar Games باشید، به سادگی با خلق یک شاهکار دیگر پاسخ میدهید.
راکستار با استفاده کامل از تواناییهای PlayStation 4 و Xbox One، یکی از گستردهترین و خیرهکنندهترین جهانهای باز را در Red Dead Redemption 2 خلق کرد. سطح جزئیاتی که استودیو در این بازی قرار داده، واقعاً حیرتآور است. شاید راکستار در زمینه واقعگرایی کمی افراط کرده باشد، اما همه اینها به هدف بازسازی کامل و دقیق غرب وحشی انجام شده است.
اما دستاوردهای فنی تقریباً در برابر داستان حماسی Red Dead Redemption 2 کمرنگ میشوند. این بازی داستان غرب وحشی در حال مرگ و آمریکای در آستانه ورود به یک قرن صنعتی جدید را روایت میکند. آرتور مورگان مردی است که زمان او رو به پایان است، نه به دلیل سبک زندگی جناییاش، بلکه به این خاطر که آمریکا در حال تغییر و مدرن شدن است و او به تدریج بلااستفاده میشود. عملکرد راجر کلارک در نقش مورگان واقعاً تحسینبرانگیز است. او ترکیبی از اعتماد به نفس و آسیبپذیری را در حالی به نمایش میگذارد که برخی همدستان، سبک زندگی و بدن خودش به تدریج به او خیانت میکنند.
آرتور در طول سالهای پایانی سبک زندگی جنایی خود، شاهد فروپاشی گروهش به دلیل سهلانگاری داچ ون در لیند، رهبر گروه است و این سقوط بستری قوی برای انتقال کاراکتر از آرتور به جان مارستون، شخصیت اصلی بازی اول، فراهم میکند.
Red Dead Redemption 2 تقریباً همه انتظارات شما از یک پیشدرآمد، از بهبود هر جنبهای از گیمپلی گرفته تا روایت داستانی که دنیای آن را به شکلی شگفتانگیز گسترش میدهد و برآورده میکند. همین دلایل باعث میشوند این بازی در صدر فهرست ما از بهترین پیشدرآمدهای تاریخ بازیهای ویدیویی قرار گیرد.
منبع | گیمفا