نقش عبدالعزیز حکیم در شکلگیری عراق نوین

به بهانه انتخابات پیش رو در عراق
به بهانه انتخابات پیش رو در عراق
حضور حجّهالاسلام و المسلمین مرحوم سید عبدالعزیز حکیم در سپهر سیاسی عراق، نقشی بنیادین و اثرگذار در شکلگیری ساختارهای جدید حاکمیتی پس از سال ۲۰۰۳ میلادی داشت. ایشان در دورهای حساس و سرنوشتساز، مسئولیت ساماندهی و هدایت جریان شهید محراب را بر عهده گرفت؛ جریانی که امتداد طبیعی خون، رنج، مقاومت و رسالت خاندان بزرگ حکیم در مبارزه با استبداد و احیای هویت دینی و مردمی عراق به شمار میرفت. این نقشآفرینی تنها به دوران پس از تغییر نظام محدود نبود؛ بلکه در سالهای پیش از سقوط رژیم بعث نیز، او یکی از چهرههای فعال و محوری در سازماندهی فعالیتهای سیاسی و مقاومت جریانهای معارض بود.
مرحوم سید عبدالعزیز حکیم در بسیاری از نشستهای سیاسی و کنفرانسهای بینالمللی مخالفان رژیم شرکت کرد و نقشی محوری در معرفی واقعیتهای رنج و محرومیت مردم عراق به جهان ایفا نمود. حضور برجسته او در کنفرانس لندن و اجتماعات واشنگتن، بسترهای هماهنگی میان نیروهای معارض و نهادهای جهانی را فراهم ساخت و صدای ملت عراق را از زیر فشار سانسور و سرکوب رژیم گذشته به گوش جهانیان رساند.
در آن دوران، بسیاری از جریانهای سیاسی، او را محور گفتوگو و تصمیمسازی میدانستند؛ شخصیتی که فراتر از تعصبات حزبی، دغدغهٔ آیندهٔ عراق و آزادی مردم آن را با خود حمل میکرد.

با بازگشت به عراق پس از سقوط رژیم، سید عبدالعزیز حکیم بهمثابه حلقهٔ پیونددهنده میان مرجعیت دینی و جامعهٔ سیاسی نقشآفرینی کرد و این جایگاه خود را نه از طریق شعار، بلکه بر پایهٔ اعتماد عمومی، سابقهٔ جهاد، و میراث خونین خانوادهٔ شهیدپرور خویش تحکیم بخشید.
جایگاه سیاسی و معنوی او حاصل چند عامل اساسی بود:
۱. ریشهٔ خانوادگی و سرمایهٔ تاریخی
خاندان حکیم از برجستهترین خاندانهای علمی، دینی و سیاسی عراق به شمار میرود؛ خاندانی که طی بیش از یک قرن، برای صیانت از ایمان، آزادی، فرهنگ و کرامت مردم هزینههای سنگین داده و شهدای فراوانی تقدیم کرده است. سید عبدالعزیز حکیم، آخرین بازماندهٔ فرزندان زندهٔ مرجع بزرگ آیتالله العظمی سید محسن حکیم بود؛ نامی که در وجدان تاریخی مردم عراق، نشانهٔ مرجعیت، اخلاق، مقاومت و عزت است.

۲. استمرار راه شهید محراب
پس از شهادت برادر بزرگوارش آیتالله سید محمدباقر حکیم (شهید محراب) که از فرماندهان اصلی مبارزه با رژیم بعث و از رهبران جریان مقاومت بود، سید عبدالعزیز حکیم مسئولیت هدایت این مسیر را بهدوش گرفت. او توانست پیوند میان مرجعیت نجف و مطالبات ملت عراق را پاس بدارد و در بزنگاههای دشوار، با درایت و تدبیر از تفرقه و واگرایی جلوگیری کند.
۳. نقشآفرینی در ساخت دولت و قانون اساسی
با تشکیل ائتلاف عراق متحد به ریاست او، جریانهای مختلف سیاسی شیعی در قالب یک جبههی مشترک گردهم آمدند. نقش او در تدوین قانون اساسی دائم عراق، تشکیل اولین حکومت منتخب پس از سقوط رژیم و جلوگیری از بازگشت کشور به آشوب و استبداد، نقشی تعیینکننده و تاریخی بود.
۴. مدیریت بحرانهای امنیتی و جلوگیری از جنگ داخلی
در اوج تهدیدات فتنهبران و تلاش دشمنان برای برافروختن آتش جنگ داخلی و طائفهای، سید عبدالعزیز حکیم با خرد سیاسی و سعهٔ صدر، حرکت کشور را به سوی آرامش و وحدت هدایت کرد. او حتی در مواردی از حقوق انتخاباتی جریان خود گذشت تا وحدت ملی، ثبات سیاسی و شکلگیری دولت نوین عراق آسیب نبیند.
۵. نگاه وحدتمحور و تعامل فراگیر
ریاست ایشان بر مجلس اعلای اسلامی عراق به معنای انسداد هویتی یا حزبی نبود؛ بلکه راهی بود برای گفتوگو، همگرایی و ایجاد روابط متوازن با تمامی طوایف، اقوام، قبایل و اقلیتهای عراق. او همچنین روابط پخته و سنجیدهای با کشورهای منطقه و نهادهای بینالمللی برقرار کرد و این روابط را بهمثابه ابزاری برای تقویت استقلال عراق بهکار گرفت، نه وابستگی آن.
بطور کلی می توان چنین عنوان نمود که مرحوم سید عبدالعزیز حکیم، تنها یک شخصیت سیاسی نبود؛ او امتداد یک مکتب بود:
مکتب مرجعیت، جهاد، اخلاق، مردمداری و صیانت از وحدت عراق.
نام او در تاریخ معاصر عراق، با ادب دینداری، حکمت سیاسی و مسئولیت ملی گره خورده است.

این زندگی در تکرار معنا میگیرد؛ و این شجاعاناند که بارها و بارها تاریخ پرافتخار نیاکان خویش را بازمینویسند.
تاریخ، از همان روزهای آغاز ورود استعمار انگلیس به خاک عراق در سال ۱۹۱۴ میلادی ، نام و حضور آیتالله العظمی سید محسن حکیم را با روشنی تمام یاد میکند؛ آنگاه که او نیز در صف مجاهدان، در جنگ دفاع و جهاد علیه متجاوز ایستاد. این حضور، نه تنها نشانی از غیرت و مسئولیتپذیری او بود، بلکه نقطهای تعیینکننده در شکلگیری نگاه اجتماعی و بینش سیاسیاش به شمار آمد.
و از دل همان شجاعت و همان ایمان،شهید محراب و برادر رزمنده اش سید عبد العزیز عراق برخاست؛ چو شیری شکستناپذیر، رویاروی ستم و طغیان و سرچشمههای شر ایستاد، همچنانکه شیرِ بزرگ آن خاندان در برابر اشغالگران ایستاده بود.
خانهٔ حکیم، خانهای است که هیچگاه از ریختن خون پاک فرزندانش تهی نبوده؛ خونهایی که نه بر خاک، که بر تارک تاریخ ریخته شد تا راه را روشن نگاه دارد.
اما این خاندان، نه زانوی تسلیم بر زمین نهاده و نه قامت ایمان و عزمش خم شده است؛
زخم خوردهاند، اما نشکستهاند.
سوختهاند، اما خاموش نشدهاند.
و ایستادهاند، چونان دستهای بلند بر آسمان حق، و قدمهایی استوار بر خاک وطن.
نامشان جاوید. یادشان گرامی باد.
* عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران

منبع | خبرآنلاین




