Warning: A non-numeric value encountered in /home/teenti/public_html/wp-content/themes/jannah/inc/custom-styles.php on line 1518
نقد سریال The Witcher (فصل چهارم) | سقوط یک غول - تین و تیتر
آخرین اخبار

نقد سریال The Witcher (فصل چهارم) | سقوط یک غول

بهترین خبر درباره پخش فصل چهارم «ویچر» The Witcher این است که ما را یک گام به پایان قطعی این سریال نتفلیکس نزدیک‌تر می‌کند. این اظهارنظر نه از روی بدذاتی، بلکه از سر ترحمی است که پس از تماشای هشت‌اپیزود جدید و خسته‌کننده به‌دست می‌آید. پس از وقفه‌ای بیش از دو سال، تغییر چندین بازیگر از جمله شخصیت اصلی و اعلام پایان زودهنگام سریال، «ویچر» بازمی‌گردد. اما اعتماد به این مجموعه مدتهاست که در پایین‌ترین سطح ممکن قرار دارد. در عصری که هواداران ژانر فانتزی پس از سریال‌های ناامیدکننده‌ای مانند «حلقه‌های قدرت» از آمازون و عملکرد ضعیف‌تر فصل دوم «خاندان اژدها»، مشتاقانه در انتظار اثری شایسته هستند، فصل چهارم «ویچر» نه‌تنها پاسخی به این اشتیاق نیست، که تأییدی است بر این شکست جمعی.

به‌طور متناقضی، خروج «هنری کویل» می‌توانست درمانی برای مشکلات ریشه‌دار سریال باشد. ورود «لیام همسورث» به‌عنوان گرالت جدید، فرصتی بود برای شروعی تازه، یک راه‌اندازی مجدد نرم که می‌توانست این اقتباس را پس از فصل سومِ فاجعه‌بار نجات دهد. متأسفانه، سازندگان به‌رهبری «لورن اشمیت‌هیسریچ» مصمم بودند تا بدون انحراف از مسیر از پیش‌ تعیین‌ شده خود جلو بروند. نتیجه؟ مجموعه‌ای هشت‌قسمتی که در یک کلام خسته‌کننده است، پس خودتان را با این فکر که پیشرفتی حاصل شده است فریب ندهید؛ در عوض، برای چیزی آماده شوید که بدون شک بدترین فصل از ماجراهای «گرالت ریویا» تا به امروز است.

نقد سریال the witcher فصل چهارم | سقوط یک غول

شایعات داستانی که مدت‌ها در موردشان گزارش می‌شد، عمدتاً درست از آب درآمدند. سریال با پرداختی نامحسوس اما عمدی، بزرگ‌ترین مسئله فصل، یعنی تغییر چهره گرالت را خطاب قرار می‌دهد. اگرچه هیچ چیز به‌ صراحت بیان نمی‌شود، اما اپیزودهای جدید با روایتی صد سال پس از وقایع اصلی آغاز می‌شوند؛ جایی که یکی از شخصیت‌ها، ماجراهای ویچر افسانه‌ای، خانواده و دستیارانش را بازگو می‌کند. این کار به‌وضوح نشان می‌دهد که در این نسخه از روایت، شکارچی هیولا تا حدی متفاوت توصیف شده است، از این رو ظاهری متفاوت نیز دارد. این یک جزئیات فرعی است که عواقب دراماتیک چندانی ندارد و تنها به‌عنوان نکته‌ای کلیدی عمل می‌کند تا نشان دهد سازندگان نمی‌خواهند از موضوع تحول بصری گرالت طفره روند. پس از این سکانس کوتاه، ما بار دیگر در دل ماجراهای گرالت و همراهانش، نبرد ینیفر با ویلگفورتز، توطئه‌های دربار امپراتوری نیلفگارد و البته، سیری و دوستان جدیدش غرق می‌شویم.

هر یک از این خطوط داستانی در قسمت اول فصل جدید، زمان خود را دارند. اما از آنجایی که هر کدام به‌سوی نقطه‌ای نفس‌گیر پیش می‌روند و اتفاقات با سرعتی حلزونی حرکت می‌کنند، سخت است که در میانه‌های راه احساس کسالت نکنید. سرعت فصل چهارم «ویچر» به‌وضوح کند است و وضعیت در طول نیمه اول فصل بهبود نمی‌یابد، گویی مهره‌ها در هر خط داستانی دوباره و به‌کندی روی صفحه شطرنج چیده می‌شوند. این قطعاً فصلی نیست که بتوانید در یک نشست تماشا کنید و به‌سرعت از انتظار برای وقوع رویدادهای واقعی دلسرد خواهید شد. با این حال، این بدان معنا نیست که در این مدت هیچ اتفاق جالبی رخ نمی‌دهد. سازندگان به‌طور مداوم رگه‌هایی از دسیسه و نقشه را، چه در میان انجمن جادوگران در کاخ و چه در میان «ردینیا» که به‌سختی از خود در برابر نیروهای تاریکی دفاع می‌کند، توسعه می‌دهند. همچنین شایان ذکر است که معرفی شخصیت‌های جدیدی در سفر گرالت، یعنی «امیل رجیس» و «زولتان» در دستور کار است.

نقد سریال the witcher فصل چهارم | سقوط یک غول

کوتوله محبوب بالاخره به داستان می‌پیوندد، هرچند این مشارکت قطعاً چیزی نیست که طرفداران انتظار داشتند. اگر «زولتان» را از بازی‌های «CD Projekt Red» به‌خاطر داشته باشید، از اینکه چقدر در نقش‌آفرینی «دنی وودبرن» غیرجذاب و بی‌روح شده است، ناامید خواهید شد. او از نظر ظاهری (چه برسد به شخصیت) برجسته نیست و تنها به کوتوله‌ای دیگر با گریم و طراحی لباسی ضعیف تقلیل یافته است. انتقادی مشابه را می‌توان به خون‌آشام افسانه‌ای، «رجیس» وارد کرد، که باید قوی‌ترین عنصر فصل و اقتباس کتاب «غسل‌ آتش» می‌بود. انتخاب بحث‌برانگیز «لارنس فیشبرن» برای این نقش تنها می‌توانست با کاریزمای ذاتی این بازیگر نجات یابد، اما در نهایت، حتی ستاره «ماتریکس» و «جان ویک» نیز شکست می‌خورد. رجیس در اینجا فاقد هرگونه عمق شخصیتی، هاله‌ای از رمز و راز یا شکوهی است که این شخصیت را در کتاب‌ها و بازی‌ها مشخص می‌کرد. دیالوگ‌های او با گرالت که از برترین عناصر رمان «آندری ساپکوفسکی» بودند، یا کمک او در نجات دختری که در اردوگاه پناهندگان به جادوگری متهم شده بود (که یکی از جذاب‌ترین لحظات حماسه بود) در این اقتباس تلویزیونی هیچ حس و هیجانی را برنمی‌انگیزند. شاید بهترین عنصر مرتبط با شخصیت او، انیمیشن کوتاهی باشد که داستان خاستگاه او را روایت می‌کند؛ انیمیشنی که سبک گرافیکی آن، اگرچه به‌طور خاص صیقل‌خورده نیست، اما از سطح متوسط کلی سریال متمایز است.

فصل چهارم «ویچر»، داستان «غسل‌ آتش» را به‌طور کامل کنار نمی‌گذارد، اما بسیاری از ایده‌های خودساخته‌اش را نیز اضافه می‌کند که حتی از فصل‌های قبلی نیز بدتر هستند. فقط کافی است به خط داستانی کاملاً بازطراحی‌شده «ینیفر» اشاره کنیم که به دشمن اصلی «ویلگفورتز» تبدیل می‌شود. در حالی که در کتاب‌ها او یک مطرود و شخصیتی نامطلوب برای انجمن نوپای جادوگران بود، در سریال او نه‌تنها پس از وقایعی دراماتیک، به رهبر انجمن جادوگران تبدیل می‌شود، بلکه به یک شورشی در خطوط مقدم مبارزه با ارتش ویلگفورتز نیز بدل می‌شود. برای این منظور، او یک برنامه آموزشی برای جادوگران جوان در «مونت‌کالوو» ترتیب می‌دهد و به‌همراه «فیلیپا ال‌هارت»، «تریس مریگولد» و «سابرینا گلویسیگ»، برای جنگی بزرگ آماده می‌شود. این جنگ در قسمت ششم اتفاق می‌افتد، که به‌جرأت می‌توان گفت بدترین قسمت سریال «ویچر» است و این یک شاهکار کوچک نیست. اگرچه سازندگان شور و اشتیاق خود را به نمایش می‌گذارند، اما حتی اگر طرح داستان کم‌مایه نمی‌بود، بازهم نمی‌شد آن را نجات داد. در واقع سخت است که از دیدن جادوگرانی که از شمشیر، کمان و دیگر سلاح‌های فیزیکی برای از بین بردن دشمنان استفاده می‌کنند، نخندیم و شگفت‌زده نشویم. به این موارد، این واقعیت را اضافه کنید که آن‌ها توسط شکارچیان هیولا به رهبری «وزمیر» همان کسانی که همواره از سیاست و جانبداری اجتناب می‌کردند یاری می‌شوند و شما ترکیبی به‌دست می‌آورید از هر آنچه که یک اقتباس از «ویچر» نباید باشد.

نقد سریال the witcher فصل چهارم | سقوط یک غول

اگر این همه بی‌معنایی و کاریکاتوری بودن، جذاب بود، تماشای آن می‌توانست لذتبخش باشد، اما سریال «ویچر» این‌قدر زشت و بی‌روح شده که دفاع از آن سخت است. از اپیزودهای قبلی مشخص است که بودجه بالاتر قطعاً به بهبود کیفیت صحنه‌ها، گریم، لباس‌ها و مهم‌تر از همه، جلوه‌های ویژه منجر نشده است. لوکیشن‌های سرتاسر سریال مصنوعی و فاقد عمق به‌نظر می‌رسند، گریم‌ها به‌طرز شرم‌آوری ضعیف باقی مانده‌اند و لباس‌ها ارزان و غیرواقعی به‌نظر می‌رسند، تازه ژاکت جدید چرمی گرالت که شبیه به پوشش موتورسواران است را هم به این موارد اضافه کنید. برای سریالی که گزارش‌های تأییدنشده حاکی از هزینه ۲۲۱ میلیون دلاری برای آن است، انتظار بسیار بیشتری می‌رود. این پول در جلوه‌های ویژه نیز‌، چه در هیولاهای CGI که به‌طور فوق‌العاده‌ای زشت هستند و چه در جلوه‌های طلسم‌ها، به‌ویژه در قسمت ششم که قبلاً ذکر شد دیده نمی‌شود. این دنیایی که توسط سازندگان سریال خلق شده، فاقد یک سبک متمایز، یک زیبایی‌شناسی منحصربه‌فرد است و به‌نظر می‌رسد از تولیدات کاملاً متفاوتی سرهم‌بندی شده است.

پیش از آنکه به نکات مثبت انگشت‌شمار فصل چهارم بپردازیم، ارزش دارد نگاه دقیق‌تری به گرالت جدید بیندازیم. «لیام همسورث» برای گرفتن نقش از «هنری کویل» کار دشواری پیش رو داشت و متأسفانه، او همان ویچر سابق نیست. این بار، گرالت دیالوگ‌های بسیار بیشتری دریافت کرده، از جمله برخی دیالوگ‌های بحث‌برانگیز که طرفداران در تریلرها آن را دوست نداشتند. سازندگان استدلال می‌کنند که این برداشت آن‌ها از گرالت است و این همان نحوه بیان این شکارچی هیولاست. با پیروی از این منطق، آن‌ها می‌توانند داستانسرایی حول ینیفر و دیگر تصمیمات سؤال‌برانگیز گرفته‌شده در طول سریال را نیز توضیح دهند. متأسفانه، این کار هیچ کمکی به شخصیت محوری قصه نکرد که بماند، تازه ما با گرالتی روبرو هستیم که این بار هیچ حسی را برای مخاطب نمی‌سازد. تنها شاید از طریق تلاش‌های ناامیدانه‌ برای القای شخصیت به او، حس ترحم ایجاد شود. کویل این کار را صرفاً از طریق نگاه‌ها، حرکات ظریف و لحن صدای خودش انجام می‌داد، چیزی که همسورث فاقد آن است. نمی‌توان خود بازیگر را سرزنش کرد، که آشکارا تلاش می‌کند و نمی‌توان کار فیزیکی او را با این شخصیت انکار کرد، اما در نهایت، تلاش‌های سایر بازیگران و تیم تولید برای اینکه او حداقل از نظر بصری شبیه گرالتِ کویل قدیمی به‌نظر برسد، آشکارا کم‌می‌آورد.

نقد سریال the witcher فصل چهارم | سقوط یک غول

اما فصل چهارم «ویچر» حداقل دو نقطه قوت دارد که ذکر نکردن آن‌ها بی‌انصافی بزرگی خواهد بود. مهم‌تر از همه، موسیقی متن عالی «جوزف تراپانز» که در فصل‌های قبلی نیز کار کرده برجسته است. این یک موسیقی متن جذاب است که به‌سرعت در حال تبدیل شدن به بزرگ‌ترین دارایی این سریال است. ولی مشکل این است که برای تجربه آن نیازی به تماشای اپیزودهای جدید ندارید؛ اسپاتیفای یا یوتیوب برای غرق شدن در آن کافی هستند. از سوی دیگر طراحی صحنه‌های مبارزه بار دیگر چشمگیر، پویا، مؤثر و بی‌رحمانه است. به‌نظر می‌رسد تیمی که مسئول صحنه‌های مبارزه در فصل‌های قبلی بودند یا حداقل بخشی از آن‌ها برای فصل چهارم بازگشته‌اند و در نتیجه دوئل‌های واقعاً چشم‌نوازی را خلق کرده‌اند. البته باید گفت برخی از آن‌ها خوب هستند، چرا که لحظات پوچ و فریبنده زیادی نیز وجود دارد که کاملاً با این دنیای فانتزی و هنر ویچر در مقابله با دشمنان همخوانی ندارد. متأسفانه، صحنه‌هایی مانند مبارزه با یک جادوگر نیز وجود دارد که تنها کاری که می‌توان در قبال آن انجام داد، کشیدن پرده سکوت است. از سوی دیگر، نبرد نهایی که شامل «لئو بون‌هارت» قدرتمند می‌شود، فوق‌العاده خونین و وحشیانه است و قدرت و توانایی‌های تقریباً فرابشری او را به‌خوبی برجسته می‌کند. حیف که خیلی کوتاه است، اما از بسیاری جهات بسیار رضایت‌بخش است.

نقش «لئو بون‌هارت» را «شارلتو کاپلی»، بازیگری که به‌خاطر نقش‌آفرینی در فیلم‌هایی مانند «الیسیوم» و «هنری سرسخت» شناخته می‌شود، بازی کرده است. در این مورد خاص، به‌نظر می‌رسد سازندگان خواسته‌اند به کتاب وفادار باشند و بون‌هارتی خلق کنند که دقیقاً از توصیف ادبی پیروی می‌کند. اما حتی با وجود این شخصیت، گریم جای کار زیادی دارد و کاپلی، با وجود ارزش بازیگری که به سریال می‌بخشد، نسبتاً مسخره به‌نظر می‌رسد. موهای خاص و بلند و خاکستری او طوری به‌نظر می‌رسد که گویی از صحنه فیلمبرداری یک فیلم لایو-اکشن دیگر از مجموعه «آستریکس و اوبلیکس» بیرون آمده است. «وزمیر» جدید، «پیتر مولان» (که نقش شاه دورین سوم را در «حلقه‌های قدرت» بازی کرد) نیز ناامیدکننده است و فاقد همان جسارت و قدرت نقش‌آفرینی «کیم بودنیا» است. این امر به‌ویژه در صحنه‌های اکشن او مشهود است، جایی که بازیگر کند و فاقد پویایی به‌نظر می‌رسد، گویی شمشیر و زره‌اش چندین کیلوگرم وزن دارد.

نقد سریال the witcher فصل چهارم | سقوط یک غول

سریال «ویچر» می‌توانست با ورود یک گرالت جدید، جان تازه‌ای بگیرد، اما این امر مستلزم یک انقلاب خلاقانه از سوی سازندگان سریال بود. متأسفانه، نتفلیکس چنین حرکت جسورانه‌ای انجام نداد و در نتیجه، شاهد فصلی فاجعه‌بار دیگر هستیم. ستایش اپیزودهای جدید به هر دلیلی دشوار است، زیرا تقریباً همه چیز در بهترین حالت ضعیف یا متوسط و مطمئناً ناامیدکننده و در بعضی جاها کاملاً مسخره است. لیام همسورث هیچ تأثیر مثبت ملموسی بر این سریال نداشته است. اگرچه نمی‌توان فداکاری این بازیگر برای خلق بهترین گرالت ممکن را انکار کرد، اما با چنین محتوای ضعیفی، حتی بازیگرانی در سطح «دنیل دی-لوئیس» یا «لئوناردو دیکاپریو» نیز شکست می‌خوردند. وقت آن است که شمارش معکوس برای پایان سریال را آغاز کنیم، سریالی که احتمالاً سال آینده به فینال بزرگ خود خواهد رسید.

در این میان، می‌توان امیدوار بود که حقوق سریال «ویچر» به گونه‌ای ساختار یافته باشد که شخص دیگری بتواند آن را از نتفلیکس به دست آورد. تنها سؤال این است که چه کسی می‌تواند این کار را انجام دهد؟ HBO در حال حاضر مالک دنیای «بازی تاج و تخت» است، بنابراین به دو سریال فانتزی بزرگ نیاز ندارد. آمازون در حال توسعه «حلقه‌های قدرت» است، بنابراین این راه نیز مسیر خوبی به‌نظر نمی‌رسد. دیزنی در سال‌های اخیر ثابت کرده است که سپردن چنین پروژه بزرگی به آن‌ها به فاجعه‌ای دیگر ختم می‌شود و اپل‌تی‌وی‌پلاس بیشتر بر روی داستان‌های علمی-تخیلی تمرکز دارد تا سریال‌های فانتزی. در این صورت، «Peacock» یا «Paramount» باقی می‌مانند، اما هیچ‌کدام از این پلتفرم‌ها چنین برند یا سریالی با این مقیاس را در اختیار ندارند. بنابراین، نتفلیکس باید بهترین تصمیم ممکن را بگیرد: ظرف چند سال پس از پایان این سریال، اقتباس جدیدی از ماجراهای گرالت را ترجیحاً دوباره در قالب یک سریال اعلام کند، اما این بار آن را به دست سازندگان شایسته بسپارد و قول وفاداری بی‌قیدوشرط به اصل ادبی را بدهد. اگر برادران وارنر توانستند کاری مشابه با مجموعه «هری پاتر» انجام دهند، چرا «ویچر» محبوب باید بدتر باشد؟

امتیاز منتقد: ۳ از ۱۰

نقد سریال the witcher فصل چهارم | سقوط یک غول

خلاصه نقد: فصل چهارم سریال«ویچر» سطح انتظارات را حتی از فصل سوم نیز پایین‌تر آورده است. بازیگر جدیدی که نقش گرالت را بازی می‌کند، کمکی به سریال نکرده و مجموعه همچنان در باتلاق داستان‌سرایی ضعیف، تولیدات نازل و انحراف از روح منبع اصلی خود گرفتار است.

نقاط قوت: موسیقی متن عالی و به‌یادماندنی جوزف تراپانز. طراحی پویا و خشن صحنه‌های مبارزه، به‌ویژه در صحنه اکشن پایانی. نقش‌آفرینی شارلتو کاپلی در نقش لئو بون‌هارت. تلاش و تعهد قابل‌تقدیر لیام همسورث برای ایفای نقش.

نقاط ضعف: شخصیت گرالت جدید به‌مراتب کم‌کاریزماتیک‌تر از هنری کویل است. تغییر بازیگر اصلی، تغییری شکست‌خورده در تاریخ سریال. داستان‌سرایی بازطراحی‌شده و پوچ ینیفر و نبرد جادوگران. خطوط داستانی خسته‌کننده، به‌ویژه داستان‌های مربوط به موش‌ها و نیلفگارد. شخصیت‌های محبوب رجیس و زولتان که جای خالی آنان به‌شدت احساس می‌شود. گریم مصنوعی و لباس‌های ارزان‌قیمت. لوکیشن‌های خالی و بی‌عمق. برخی از صحنه‌های مبارزه اغراق‌آمیز و نامربوط. جلوه‌های ویژه زشت و غیرقابل‌باور. نقش‌آفرینی ضعیف پیتر مولان در نقش وزمیر. از دست دادن فرصت برای یک شروع کاملاً جدید و تکرار اشتباهات گذشته.

منبع | گیمفا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا