Warning: A non-numeric value encountered in /home/teenti/public_html/wp-content/themes/jannah/inc/custom-styles.php on line 1518
ردپای «رشدیه» در چوب زدن تجار توسط علاءالدوله حاکم تهران!/ شریف‌ کاشانی از پشت پرده مشروطه می‌گوید - تین و تیتر
آخرین اخبار

ردپای «رشدیه» در چوب زدن تجار توسط علاءالدوله حاکم تهران!/ شریف‌ کاشانی از پشت پرده مشروطه می‌گوید

روابط شریف کاشانی با سیدعبدالله بهبهانی نکته‌‎ای است که در تاریخ‌نگاری او تا پیش از ترور بهبهانی برجسته است. این روابط چنان بود که وقتی فقیهان تهران به زعامت بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی تصمیم به مهاجرت به قم گرفتند…

روابط شریف کاشانی با سیدعبدالله بهبهانی نکته‌‎ای است که در تاریخ‌نگاری او تا پیش از ترور بهبهانی برجسته است. این روابط چنان بود که وقتی فقیهان تهران به زعامت بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی تصمیم به مهاجرت به قم گرفتند…

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، رضا مختاری اصفهانی- دانش‌آموخته تاریخ و سندپژوه در ایبنا نوشت: اعتراض و مذاکره دو رکن اساسی تغییر هستند؛ حضور نمایندگانی از معترضان در ساختار قدرت یا ارتباط و مذاکره با کارگزاران میانه‌رو از نظم مستقر می‎‌تواند روند تغییر را تحت کنترل درآورده و سرعت ببخشد. مگر آن‎‌که معترضان بخواهند تغییر را از طریق جنگ داخلی یا مداخله خارجی رقم بزنند. اعتراض و مذاکره را به صورت پررنگی می‎‌توان در انقلاب مشروطه دید. از همین رو کارگزاری از نظام سابق، میرزانصرالله‎‌خان مشیرالدوله، به رئیس‎‌الوزرایی مشروطه انتخاب شد؛ رئیس‎‌الوزرایی که آخرین صدراعظم پیش از مشروطه نیز بود. چنین تجربه‎‌ای در انقلاب ۵۷ نیز توسط مهدی بازرگان در حال تکرار بود که به دلیل اصرار دو طرف بر حداکثر خواسته‎‌های‌شان ناکام ماند. در انقلاب مشروطه اما از این دست افراد واسطه فراوان بودند که هر کدام طیف و جناحی از مشروطه‎‌خواهان را نمایندگی می‎‌کردند. یکی از این افراد، شیخ‎ محمدمهدی شریف کاشانی است.

شیخ ‎محمدمهدی نواده دختری ملااحمد نراقی بود. نراقی با وجود دوری از مراکز حوزوی شیعیان، فقیهی نامدار است. چه او در منطقه تحت نفوذش حکومت شرعی برپا کرده بود. شریف کاشانی با آن‌که در حلقه نزدیکان سیدعبدالله بهبهانی و به روایتی، محرّری او را برعهده داشت، بر سیاق آزادی‌خواهی بود. شیخ‎ محمدمهدی شریف کاشانی از نخستین اعضای انجمن معارف بود که برای اصلاحات معارفی در ابتدای سلطنت مظفرالدین‎‌شاه تأسیس شد. از نتایج این انجمن بنیان‌گذاری مدرسه نوین مظفریه است که مدیریت آن به شریف کاشانی سپرده شد. انتساب خانوادگی شریف کاشانی در کنار جایگاهش در نزد سیدعبدالله بهبهانی، ارتباط با رجال سیاسی و نظامی مانند میرزا نصرالله‎‌خان مشیرالدوله، علیرضاخان عضدالملک و محمدولی‎‌خان سپهدار تنکابنی و روابط فکری با منورالفکرانی مانند یحیی دولت‎‌آبادی موجب شده بود موقعیت خاصی بیابد. شاید به اقتضای همین جایگاه و اطلاعاتی که از بعضی مسائل پشت پرده داشت، به صرافت افتاد تاریخ وقایع مشروطه را با عنوان «واقعات اتفاقیه در روزگار» بنگارد. کتاب از سلطنت ناصرالدین‎‌شاه و پسرش، مظفرالدین‎‌شاه، به اختصار آغاز می‎‌شود و با تاج‌گذاری احمدشاه به عنوان «سلطان مشروطه» و انتخابات مجلس سوم شورای ملی به پایان می‎‌رسد؛ دوره‎‌ای که خاتمه استبداد ناصرالملکی در پوشش مشروطیت بود.

کتاب «واقعات اتفاقیه در روزگار» ترکیبی از وقایع‌‎نگاری، مشاهدات و خاطرات نگارنده و اسناد است. هر کدام از این موارد نیز ویژگی‎‌های خاصی دارد. او که سابقه محرّری در تشکیلات بهبهانی را داشت، از قلم نسبتا شیوایی برخوردار بود. شریف کاشانی در شرح وقایع معمولا به اختصار و ایجاز اکتفا کرده است؛ کتابش در این باره با «تاریخ بیداری ایرانیان» اثر ناظم‎‌الاسلام کرمانی تفاوت دارد. به عنوان نمونه در توصیف اغتشاشات سراسر کشور در دوره مجلس اول و توطئه روسیه و بریتانیا، به اختصار چنین می‎‌نویسد: «کلیه ولایات مغشوش و در انقلاب است. اقبال‎‌السلطنه در ماکو مشغول قتل و غارت. پسر رحیم‎‌خان در تاخت و تاز تبریز است. عراق [اراک بعدی] از تعدیات کسان و اتباع حاجی‌‎آقامحسن در اضطراب. اصفهان از شرارت اولاد و بستگان ظل‎‌السلطان در انقلاب. کرمانشهان و بروجرد از حرکات سالارالدوله در اغتشاش. فارس از دست قوام‌‎الملک در انقلاب. رشت از نزاع مشروطیت و استبداد مغشوش. کاشان از شرارت نایب‎‌حسین در اضطراب. کرمان و یزد به جهت انتخاب در کشمکش. دولتین همجوار وقت را غنیمت دانسته، هر کدام در خیال بستن معاهدات مقصوده خود دواسبه می‎‌تازند. چنان‌چه دو روز قبل یک معاهده تامه معظمی [۱۹۰۷] را امضا کرده‌‎اند.» در این باره سبک نگارش مهدیقلی مخبرالسلطنه هدایت البته در مرتبه‎‌ای بالاتر به شریف کاشانی نزدیک است. چه قلم شریف کاشانی در مواردی به سستی می‎‌گراید. به نظر می‎‌رسد هر دو آنان در حد وسع از سبک سعدی شیرازی در نگارش گلستان الگو گرفته‎‌اند.

وقایع‎‌نگاری همراه با خاطرات نویسنده اما وجه مهم کتاب واقعات اتفاقیه در روزگار است. از آن جمله اشاراتی که به وقایع پشت پرده مانند تلاش میرزا حسن رشدیه برای تشویق میرزااحمدخان علاءالدوله، حاکم تهران، برای چوب ‎‌زدن تجار می‎‌کند تا درنتیجه، آنان به اقدام اعتراضی فقیهان بپیوندند. یا پولی که بعضی از شاهزادگان و رجال دولت از طریق شریف کاشانی برای معترضان به‌ویژه بهبهانی می‎‌فرستادند تا مقاومت‌شان درهم نشکند: «میرزانصرالله‎‌خان مشیرالدوله هم از این استقامت‎‌ها اظهار خوشوقتی دارد که تا این نحوها نشود، کارها اصلاح نخواهد شد. به توسط من بنده، مبلغ پانصد تومان پول خدمت آقای بهبهانی فرستاده، با مختصر مشروحه دوستانه. بعد از رساندن، جواب گرفته به جناب معزیُ‎‌الیه رسانده. ولی در حضور ملوکانه اظهار حیرت و تأسف می‎‌نماید که: ناچار باید دستخط مرحمت‎‌آمیزی صادر شود [تا] علما عودت کرده، دعاگو باشند.» چنین رویه‎‌ای بعدها در زمان مهاجرت به قم نیز تکرار گردید. این اقدامات به جهت رقابت میان درباریان بود که به تغییر و مشروطیت انجامید.

روابط شریف کاشانی با سیدعبدالله بهبهانی نکته‌‎ای است که در تاریخ‌نگاری او تا پیش از ترور بهبهانی برجسته است. این روابط چنان بود که وقتی فقیهان تهران به زعامت بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی تصمیم به مهاجرت به قم گرفتند، بهبهانی در پاسخ به شریف کاشانی در تعیین تکلیف در این موضوع، با خطاب «جناب مستطاب شریعتمدار»، او را به توقف در تهران و «پرستاری» از اهل و عیالش توصیه کرد. این روابط اما مانع از آن نشده شریف کاشانی از بعضی مسائل درباره او سخن نگوید یا در زمانی که احساس می‎‌کرد ممکن است دخالتش موجب آسیب به مشروطه شود، در ممانعت نکوشد. چنان‌چه وقتی دریافت قرار شده بهبهانی نیز در نوشتن قانون اساسی مداخله داشته باشد، با مخالفان همراهی کرد. چه به اعتقاد او، «جناب آقا مسائل فقاهت می‎‌دانند. قانون اساسی باید مرکب از امور سیاسی و تطبیق با امور مذهب و ترتیبات مملکت باشد.» رساندن نامه‎‌ای در مخالفت با دخالت بهبهانی موجب شد او از این کار کنار کشد.

مهم‌ترین بخش کتاب واقعات اتفاقیه در روزگار بیانیه‎‌ها، اعلامیه‎‌ها، تلگراف‎‌ها و نامه‎‌های گروه‌‎ها و افراد گوناگون است. این اعلامیه‌‎ها که شاید بخشی از آن‌ها در دسترس نباشند، به مدد شریف کاشانی به ما رسیده‎‌اند. این اعلامیه‎‌ها که شبنامه خوانده می‌‎شدند، برخلاف متون ادبیات رسمی، بیانی ساده داشته و مخاطبان خود را از تمامی طبقات اجتماع برمی‎‌گزیدند. به طوری که در یکی از این اعلان‎‌ها، مخاطبان چنین ردیف شده بودند: «ای اولیای دولت و ای رؤسای ملت و ای اصناف رعیت». یا اعلامیه دیگری با بیانی عامیانه در توصیف وعده‎‌شکنی‎‌های دربار برای ایجاد عدالتخانه چنین آغاز شده بود: «به قول داش‎‌مشهدی‎‌ها: این‌ها را باش!» ادامه این اعلامیه نیز به اصطلاحات لوطیانه آمیخته بود. این اعلامیه‎‌ها با عناوین «فرشته بشری»، «هیأت اسلامیه»، «جمعی از مسلمانان»، «جماعتی از زراری رسول» یا بدون نام و نشان منتشر می‎‌شدند. اعلامیه‎‌ها یا شبنامه‎‌های مزبور از سوی انجمن‎‌های مخفی یا سرّی منتشر می‎‌شدند که به نظر می‌‎رسد با تعدد عنوان سعی داشتند تکثر مخالفان و صبغه مذهبی‎‌شان را به دولتی‎‌ها و مردمان القا کنند.

شیخ‎ محمدمهدی شریف کاشانی از ذکر اشعاری که گویندگانشان معلوم نیست، نیز دریغ نکرده است؛ اشعاری که گاه ادبیات عامیانه آن روزگار را نمایندگی می‎‌کنند. یکی از این موارد، اشعاری است که اصناف متحصن در سفارت بریتانیا بر تابلویی بر سردر خیمه استقرار خود آویخته بودند. شریف کاشانی اشعار اصناف «تجار»، «تجار روغنی»، «کوره‎‌پز»، «آهن‎‌ساز»، «پنبه‎‌دوز»، «قهوه‎‌چیان»، «سمسار»، «سلمانی»، «قناد» و «ابریق‌‎دار» را آورده است. ابریق‎‌داران که فروتر از همه این اصناف شناخته می‎‌شدند، خود را چنین معرفی کرده بودند: «خادم به نوع ملت ایرانیان منم/ ابریق‎‌دار فرقه قانونیان منم / تحصیل عزت است، اگرچه مذلت است / چاکر به خیل زمره اسلامیان منم». به جز این، شریف کاشانی اگر شعری در قالب تذکر و توصیف روزگار به دستش می‎‌رسید، با آن‌که گوینده‌‎اش معلوم نبود، سوادی (رونوشت) از آن برمی‎‌داشت تا در کتابش ثبت کند.

ردپای «رشدیه» در چوب زدن تجار توسط علاءالدوله حاکم تهران!/ شریف‌ کاشانی از پشت پرده مشروطه می‌گوید

شریف کاشانی با توجه به شخصیت چندوجهی که داشت، در روایت مشروطه سعی کرده نیک و بد همه بازیگران صحنه سیاست ایران در آن سال‎‌ها را بازگوید. از همین رو در پایان کتابش، «خدای مقتدر قهار و ارواح مقدس» پیامبر و امامان شیعه را شاهد می‎‌گیرد که تلاش کرده «آن‌چه از واقعات و مذاکرات و روزنامجات و اعلانات که مطرح شود، بدون کم و زیاد و یا حب و بغض در تاریخ نگاشته شود.» با چنین نگاهی، ایراد و اعتراض خود را به تمامی جناح‎‌های مشروطه‎‌خواه بیان کرده و در کتابش آورده است. چه به بیان او، این موارد تنها جنبه تاریخی دارند.

کتاب واقعات اتفاقیه در روزگار به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان منتشر شده است. کتاب مقدمه مفصلی دارد که به نظر می‎‌رسد به قلم سعدوندیان باشد. مقدمه به اقتضای سال انتشار (۱۳۶۲) نوشته شده و واژگان ارزش‌گذارانه و آوردن قسمت‎‌هایی از کتاب مبنی بر انحراف مشروطه و نقد منورالفکرانی چون سیدحسن تقی‎‌زاده نشان از چنین دلالتی دارد.

۲۵۹

ردپای «رشدیه» در چوب زدن تجار توسط علاءالدوله حاکم تهران!/ شریف‌ کاشانی از پشت پرده مشروطه می‌گوید
منبع | خبرآنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا