Warning: A non-numeric value encountered in /home/teenti/public_html/wp-content/themes/jannah/inc/custom-styles.php on line 1518
به ما گفته بودند بهانه دست صدام ندهید، حتما هواپیمای عراقی را در خاک خودمان بزنید - تین و تیتر
آخرین اخبار

به ما گفته بودند بهانه دست صدام ندهید، حتما هواپیمای عراقی را در خاک خودمان بزنید

به کابین عقب، آقای پاشاپور گفتم شلیک کن، او تعارف کرد گفت شما بزن. همین‌طور که در صفحه رادار مواظب بودم، شد ۴ ثانیه، ۳ ثانیه، ۲ ثانیه، ۱ ثانیه، صفر که شد دیدم هدف از صفحه رادار محو شد. رادار زمین هم گفت تبریک، شنیدم بعد از آن رادار من از خوشحالی غش کرده بود.

به کابین عقب، آقای پاشاپور گفتم شلیک کن، او تعارف کرد گفت شما بزن. همین‌طور که در صفحه رادار مواظب بودم، شد ۴ ثانیه، ۳ ثانیه، ۲ ثانیه، ۱ ثانیه، صفر که شد دیدم هدف از صفحه رادار محو شد. رادار زمین هم گفت تبریک، شنیدم بعد از آن رادار من از خوشحالی غش کرده بود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،  سرتیپ خلبان عطایی در گفت‌وگو با پایگاه خبری انتخاب گفت: اتفاق ۱۹ شهریور [۵۹] این بود که عراق می‌آمد پاسگاه‌های ما را می‌زد فانتوم یا اف ۵ ما هم  می‌رفت پاسگاه‌های مرزی آن‌ها را می‌زد، یعنی جنگ کم‌کم شروع شد. فانتوم یا اف ۵ که می‌رفت برای زدن پاسگاه‌های مرزی عراق، اف ۱۴ برای اسکورت می‌رفت که اگر درگیری شد اف۱۴ از اینها  دفاع کند.

وی افزود: روز ۱۹ شهریور دو فروند اف ۱۴ بلند شدیم رفتیم پوشش دو فروند فانتوم که قرار بود به تلافی این‌که پاسگاه‌های ما زده بودند، پاسگاه‌های آن‌ها را بزنند. فانتوم پاسگاه‌های عراق را زدند و برگشتند. ما از اصفهان رفته بودیم، لیدر من بودم شماره یک روی بال من بود، ما که برگشتیم طرف اصفهان، رادار گفت یک هواپیما دارد به مرز نزدیک می‌شود شما درگیر می‌شوی؟ من گفتم بله، شماره ۲ به من گفت که من بنزینم کم است، گفتم شما برو بنشین من خودم درگیر می‌شوم. به ما گفته بودند هواپیمای عراقی را در خاک عراق نزنید، بهانه دست صدام ندهید، حتما در خاک خودمان بزنید.

عطایی در ادامه بیان کرد: من سرعتم را کم کردم و رفتم طرف مرز دیدم او دارد می‌آید، من دیدم دو فروند بلند شدند کمک این، ولی چون جلو بود آن‌ها تا برسند من این را زدم. دو فروند دیگر بلند شدند برای کمکش، یعنی ۴ فروند بلند شدند برای کمک این، من محاسبه کردم که عقبی‌ها خیلی فاصله دارند، من می‌توانم این را بزنم، این نزدیک مرز ما که شد سریع برگشت. این که برگشت آن ۴ تا هم با آن برگشتند من دیگر بنزینم کم شده بود گفتم به دزفول بگویید که بنزینم به اصفهان نمی‌رسد برمی‌گردم دزفول، همین که طرف دزفول می‌رفتم، گفت یک فروند از طرف شمال، از طرف همدان می‌آید… من سریع برگشتم چون تا آن موقع ندیده بودم هواپیمای عراق جرات کند وارد خاک ما شود، ما به خاک عراق می‌رفتیم اما عراقی جرات نمی‌کرد به خاک ما بیاید، من گفتم مطمئنی دشمن است، گفت دشمن است بزن، من هنوز باور نمی‌کردم عراق جرات کرده باشد این همه وارد خاک ما شود.

وی افزود: همه چیز آماده بود، صفحه رادار داشتیم و من به کابین عقب، آقای پاشاپور گفتم شلیک کن، او تعارف کرد گفت شما بزن. همین‌طور که در صفحه رادار مواظب بودم، شد ۴ ثانیه، ۳ ثانیه، ۲ ثانیه، ۱ ثانیه، صفر که شد دیدم هدف از صفحه رادار محو شد. رادار زمین هم گفت تبریک، شنیدم بعد از آن رادار من از خوشحالی غش کرده بود.

۲۵۹

منبع | خبرآنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا