Warning: A non-numeric value encountered in /home/teenti/public_html/wp-content/themes/jannah/inc/custom-styles.php on line 1518
امیرمختار کریم‌پور شیرازی، روزنامه نگاری که در آتش کینه اشرف پهلوی سوخت - تین و تیتر
آخرین اخبار

امیرمختار کریم‌پور شیرازی، روزنامه نگاری که در آتش کینه اشرف پهلوی سوخت

او که زندگی‌اش با فقر و مبارزه گره خورده بود، به دلیل انتقادات صریح علیه دربار پهلوی و به‌ویژه اشرف پهلوی، سرانجام در شب تاریک زندان لشکر ۲ زرهی در آتش سوخت و مرگش به یکی از مبهم‌ترین و غم‌انگیزترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.

امیرمختار کریم‌پور شیرازی در ۴ بهمن ۱۲۹۹ در روستای دهویه از توابع استهبان فارس به دنیا آمد (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۱). کودکی و نوجوانی‌اش در فقر و تنگدستی گذشت، اما با پشتکار تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شیراز و تهران به پایان رساند. به دلیل مشکلات مالی، امکان ادامه تحصیل در رشته‌های دانشگاهی برایش فراهم نبود و به ناچار وارد مدرسه نظام شد (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۵۸). مدتی در شرکت بیمه ایران مشغول به کار شد و حتی به مقام رئیس اداره فرهنگیان این شرکت رسید، اما روحیه ناآرامش با محیط کارمندی سازگار نبود. در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۱).

در دوره دانشجویی، کریم‌پور به دلیل سخنرانی‌های افشاگرانه‌اش درباره قتل محمد مسعود، روزنامه‌نگار معروف، که عوامل دربار را مسئول آن می‌دانست، به مدت یک سال از تحصیل محروم شد (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۱). پس از پایان محرومیت، تحصیل را ادامه داد و موفق به اخذ مدرک لیسانس حقوق شد. در همین دوره، او که ابتدا به حزب توده پیوسته بود، در سال‌های ۱۳۲۶-۱۳۲۷ از این حزب جدا شد و به جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق ملحق گردید (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۵۹).

تاریخ

روزنامه «شورش»: صدای محرومان و دعوت به انقلاب

کریم‌پور در سال ۱۳۲۹ امتیاز روزنامه «شورش» را گرفت و آن را به تریبونی برای دفاع از محرومان و انتقاد از دربار پهلوی تبدیل کرد. او که طعم فقر و ستم را چشیده بود، قلمش را در خدمت طبقات فرودست قرار داد و با لحنی تند و بی‌پروا به افشاگری علیه توطئه‌های دربار و قدرت‌های خارجی پرداخت. در سرمقاله اولین شماره «شورش» در ۲۳ بهمن ۱۳۲۹ نوشت: «ای مردم، اگر طالب سعادت خویش و خوشی ایران و ایرانیان هستید، چاره منحصر به فرد، فقط یک شورش و انقلاب خونین است» (شورش، ۲۳ بهمن ۱۳۲۹). این لحن رادیکال و صریح، «شورش» را به یکی از تأثیرگذارترین نشریات دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت تبدیل کرد، تا جایی که به گفته افراسیابی، برخی شماره‌های آن در بازار سیاه تا صد برابر قیمت به فروش می‌رفت (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۵۹).

کریم‌پور در سرمقاله‌هایش به‌ویژه علیه اشرف پهلوی، خواهر محمدرضا شاه، حملات تندی داشت. او در یکی از مقالات خود نوشت: «مردم می‌گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند» (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۲). این انتقادات خشم دربار را برانگیخت و منجر به توقیف چندباره «شورش» شد. با این حال، کریم‌پور با انتشار روزنامه‌های دیگر مانند «فریاد ایران»، «مرد وطن» و «قیام ملت» به فعالیت خود ادامه داد (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۲).

تهدیدها و ایستادگی در برابر دربار

قلم تیز کریم‌پور نه‌تنها طرفداران زیادی در میان گروه‌های سیاسی پیدا کرد، بلکه دشمنان قدرتمندی نیز برای او ساخت. او نامه‌های تهدیدآمیزی دریافت می‌کرد که یکی از آن‌ها با اشاره به قتل محمد مسعود هشدار می‌داد: «اگر دست از مبارزه با والاحضرت اشرف پهلوی برنداری، عاقبت وخیمی در پیش داری» (شورش، ۲۰ خرداد ۱۳۳۰). اما کریم‌پور تسلیم نشد و در پاسخ به این تهدیدات نوشت: «قسم یاد می‌کنم که من روزی آسوده‌خاطر خواهم شد که در راه حق و حقیقت و در راه شرافت و آزادگی، در راه ملت محبوب و وطن عزیز مثل هر مرد زنده و پایبند به اصول و شرافت، مردانه جان دهم» (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۶۰).

پس از واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۰، که با اعتراضات گسترده به استعفای مصدق و بازگشت او به نخست‌وزیری همراه بود، کریم‌پور لحن خود را تندتر کرد. او در سرمقاله‌ای نوشت: «من نمی‌دانم مادر و خواهران و برادران شاه دیگر از جان این مردم مفلوک گرسنه بی‌چیز چه می‌خواهند؛ سی سال تمام خون مردم را مانند زالو مکیدند» (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۴). این نوشته‌ها نه‌تنها خشم دربار را برانگیخت، بلکه کریم‌پور را به هدفی برای انتقام‌جویی تبدیل کرد.

کودتای ۲۸ مرداد و دستگیری

با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق، فشار بر روزنامه‌نگاران ملی و ضداستعماری افزایش یافت. کریم‌پور که پیش‌تر در اردیبهشت ۱۳۳۱ به اتهام «اهانت به مقام سلطنت» و «نشر اکاذیب» به هشت ماه حبس محکوم شده بود (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۵)، پس از کودتا هدف اصلی سرکوب قرار گرفت. او که از خطر جانی آگاه بود، از دفتر «شورش» در خیابان امیریه فرار کرد و پس از چند روز مخفی شدن در قم و شمیران، در ۲۶ مهر ۱۳۳۲ دستگیر شد (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۶۱). عکسی که در روزنامه اطلاعات در همان روز منتشر شد، کریم‌پور را با صورتی کتک‌خورده و دستمالی خونی نشان می‌داد (اطلاعات، ۲۶ مهر ۱۳۳۲).

کریم‌پور ابتدا به زندان فرمانداری نظامی در ساختمان شهربانی و سپس به زندان لشکر ۲ زرهی در پادگان قصر منتقل شد. در زندان، او بیش از دیگر زندانیان سیاسی شکنجه شد. به گفته پرویز خطیبی، هم‌سلولی‌اش، شعبان جعفری و دیگر اوباش دربار او را به شدت کتک زدند تا جایی که بیهوش شد (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۶۱). شکنجه‌هایی مانند تراشیدن ریش با صورت خشک و ادرار کردن بر او نیز گزارش شده است (جعفری، خاطرات، ص ۱۳۷).

سرانجام در شب ۲۳ اسفند ۱۳۳۲، کریم‌پور در زندان لشکر ۲ زرهی به طرز وحشتناکی به قتل رسید. طبق روایت‌های متعدد، او را زنده‌زنده سوزاندند. برخی منابع ادعا می‌کنند که این اقدام به دستور اشرف پهلوی انجام شد، هرچند حضور اشرف در ایران در آن زمان تأیید نشده است (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۶). شعبان جعفری در خاطرات خود می‌گوید که سربازان لحاف‌های آغشته به نفت را به سلول کریم‌پور انداختند و او را آتش زدند (جعفری، خاطرات، ص ۱۳۷). روایت رسمی روزنامه‌های وقت مانند «اطلاعات» و «کیهان» مرگ او را خودکشی یا تلاش برای فرار جلوه داد: «کریم‌پور شیرازی قصد فرار داشت و خود را آتش زد» (اطلاعات، ۲۴ اسفند ۱۳۳۲؛ کیهان، ۲۵ اسفند ۱۳۳۲). اما این روایت‌ها با توجه به سانسور شدید مطبوعات و شواهد دیگر، از جمله فریادهای کریم‌پور که «والاحضرت اشرف مرا کشت» (ستایش، ۱۳۷۸، ص ۸۶)، باورپذیر به نظر نمی‌رسند.

کریم‌پور در بیمارستان ارتش جان باخت و پیکر سوخته‌اش، طبق برخی روایات، در گوشه‌ای از باغ پادگان قصر یا گورستان مسگرآباد دفن شد (درویشیان و آل‌ابراهیم، ۱۳۸۳، ص ۳۲). خانواده‌اش حتی اجازه دیدن جسد یا اطلاع از محل دفن او را نیافتند.

کریم‌پور شیرازی که در شعر با تخلص «شورش» می‌سرود، نه‌تنها روزنامه‌نگاری جسور بود، بلکه شاعری متعهد به آرمان‌هایش. او در شعری خطاب به رفیقان نیمه‌راه مصدق نوشت: «دلم به پاکی دامان غنچه می‌سوزد / که بلبلان همه مستند و باغبان تنهاست» (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۶۰). این شعر نشان‌دهنده وفاداری عمیق او به مصدق و نهضت ملی بود. او همچنین در مقاله‌ای نوشت: «به نام نکو گر بمیرم رواست / مرا نام باید که تن مرگ راست» (افراسیابی، مصدق و تاریخ، ص ۳۶۱)، عبارتی که پیش‌بینی مرگ شرافتمندانه‌اش را نشان می‌داد.

امیرمختار کریم‌پور شیرازی نمونه‌ای از روزنامه‌نگارانی بود که قلمش را در خدمت حقیقت و عدالت قرار داد. او با روزنامه «شورش» صدای محرومان شد و علیه فساد دربار پهلوی و دخالت‌های خارجی مبارزه کرد. اما این جسارت به قیمت جانش تمام شد. مرگ او در آتش، چه به دستور اشرف پهلوی باشد و چه نتیجه کینه‌های درباریان، نمادی از سرکوب آزادی‌خواهان در دوره پهلوی است. داستان زندگی و مرگ کریم‌پور همچنان مبهم و پر از پرسش باقی مانده، اما میراث او به‌عنوان شاعر و روزنامه‌نگاری که تا آخرین نفس به آرمان‌هایش وفادار ماند، در تاریخ ایران جاودانه است.

منابع:

  • ستایش، محمود. (۱۳۷۸). کشتار نویسندگان در ایران. تهران: البرز.
  • درویشیان، علی‌اشرف و آل‌ابراهیم، محمد‌رضا. (۱۳۸۳). شورش، زندگی و مبارزات کریم‌پور شیرازی. تهران: چشمه.
  • افراسیابی، بهرام. مصدق و تاریخ.
  • جعفری، شعبان. خاطرات شعبان جعفری. به کوشش هما سرشار.
  • روزنامه شورش، ۲۳ بهمن ۱۳۲۹ و ۲۰ خرداد ۱۳۳۰.
  • روزنامه اطلاعات، ۲۴ و ۲۶ مهر ۱۳۳۲.
  • روزنامه کیهان، ۲۵ اسفند ۱۳۳۲.

منبع | خبرفوری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا